اصل و نسب برخی واژههای عامیانه
صادق ملارجب اصفهانی :آب زیپو: رقیق ، از واژة آلمانی
''suppe''
«سوپ»، ظاهراً یادگار سربازخانههای ایران در دوران تصدی سوئدیها که سوپ یا «زوپه» را در قیاس با آش ایرانی بسیار رقیق و بیمزه مییافتند.
اخم و تخم: تخم همریشه با «تهم» در تهمتن. از همین جا سهم و سهمگین.
ارسی: (کفش یا پنجرههای کشوئی با شیشههای رنگین) یعنی روسی. الف اضافی در«ارومیه» یعنی رومیه و «اروج» به زبان آذربایجانی یعنی روزه، دیده میشود و برای واژههائی که با «ر» آغاز میشوند در زبان آذری نمونهوار است، مثلاً ایرحیم به جای رحیم.... الخ.
الکی : یعنی بیاساس، از ریشة کهن پهلوی «هلکیه» یعنی دیوانگی و «هلک گویشن» یعنی سخن ناروا . واژة آلمانی
Ulkisch
یعنی خندهآور با همین واژة فارسی همریشه است.
به جا آوردن: (شناختن) اصطلاح عامیانه است ولی در سمک عیار آمده است : «اگرچه او را ندیده بود، به جای آورد که سمک است»(جلد دوم، ص151)
بسه! در لهجة تهران به کسرب، یعنی ببین! بپا) از پهلوی سهستن یعنی دیدن همریشه با واژة آلمانی
"Sehen"
و مصدر انگلیسی
"To See"
.«یارو را بسه! »
بلبشو : برخی آنها را مخلص « بهل و بشو!» (بگذار و برو) میدانند ولی شادروان بهار آن را از مادة بشولیدن و بربشولیدن میشمرد. محل تردید است زیرا افعال دال بر استمرار عمل، نظیر آن در زبان ما زیاد است.(مانند برو بیا ، بزن بکوب ، بخور و ببر و غیره)
چلوار: از ریشة «چهل یارد» یادآور توپهای چهل یاردی پارچههای انگلیسی.
حقه: ظرف مدور حقه بازان، به معنی مجازی یعنی فریب.
زکی! به احتمال از ریشة «زهی» و «زه!» و «زهاره!» که در پهلوی و فارسی دری از نداهای تحسین و شگفت است
زوار: (زوارش در رفت) در نزد چارواداران ، زوار و زواربندِ اسب. در نزد فردوسی به معنای پرستار:
«بهارش توئی غمگسارش تو باش
در این تنگ زندان زوارش تو باش»
شِر و وِر: مانند واژة فرانسه
Charivari
، ولی معلوم نیست از آنجا آمده باشد!
شلم شوربا: در اصل شلغم شوربا.
شنگول: شنگ و شنگول در مسلماً با
"Schon"
آلمانی همریشه است
فکسنی: (بیربط، مزخرف) از واژة
"Fkussni"
روسی یعنی بامزه که به تعریض به کار رفته است.(مانند:آب زیپو)
لنگ: به معنای پا (در مازندرانی«لینگ») همریشه با
"Leg"
انگلیسی. در لگد فارسی و
Liagat
روسی(لگد زدن) این واژه دیده میشود.
نخاله: چیز اسقاط و آدمِ وقیح. احتمالاً از واژة روسی
Nakhal
یعنی آدم بیادب و گستاخ و از یادگاریهای قزاقخانههای دوران تصدی روس ها.
هشل هف: شکل تصحیف شده مسخرهآمیز عبارت انگلیسی
"Shall have"
(یعنی من خواهم داشت) .
واسه: گویا از ریشة «واس» پهلوی و اوستائی به معنای خواستن است(به عقیدة دکتر فرهوشی) و نه تحریق «واسطه» عربی.