با سلام
در جهت تطبیق و سبک شدن انجمن تمام مطالب قبلی به قسمت بایگانی منتقل شده
و ازاین به بعد به طور کامل وتمام مطالب شما در موضوعات مشخص خود باقی می ماند.
توجه داشته باشید مطالب خود را با توجه به موضوع و تالار خود قرار دهید.

کد آهنگ

شکلک برای ارسال ها"کلیک کنید"

بازدید از تاپیک : 894
نمایش آدرس تاپیک
http://samen-bosh.ir/Forum/Post/30
اطلاعات نویسنده
محتوای پاسخ

ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
محمدرضا دهشيرى

مقدمه:

انقلاب اسلامى ايران بى‏شك پديده‏اى نوظهور در قرن حاضر مى‏باشد. انقلابى غايت‏گرا (teleoerical) ، آرمانگرا ( utopianist) ، اسلامگرا (pan - islamist) و عالمگير (universal) و جهان‏شمول (casmapoklifianist) كه از و بى‏نظير (Unique) در جهان اسلام چون امام خمينى (ره) هدايت گرديد و تحولى شگرف در عرصه روابط بين‏الملل و در معادلات سياسى دولتهاى جهان پديد آورد. اين رهبر تاريخ ساز انقلابى را بنيان نهاد كه بسان تيغى دو لبه همزمان عليه كمونيسم و كاپيتاليسم به كار گرفته شد. ايشان با هدف مقابله با سلطه ابرقدرتهاى شرق و غرب، ملل اسلامى را به رويكردى مجدد به ارزشهاى اسلامى فرا خواندند و با قائل شدن رابطه‏اى مستقيم ميان انقلاب و ايدئولوژى، انقلاب را شرطى لازم و ضرورى براى تحقق آرمانهاى الهى و وسيله‏اى براى نيل به مقاصد مكتبى و ايصال جامعه بشرى به تعالى انسانى تلقى كردند، كه در اين راه در پياده كردن نظريه خويش اهتمام نمودند. در اين رهگذر، ايشان علاوه بر اهتمام به حاكميت آرمانها و ارزشهاى مذهبى، از هيچ كوششى براى تحقق جنبه‏هاى آزاديخواهانه و استقلال طلبانه نهضت فروگذار ننمودند و بدين ترتيب انقلاب به عنوان وسيله‏اى براى تحقق جمهورى اسلامى مطمح نظر ايشان قرار گرفت.
حال با عنايت‏به اينكه ايشان ايدئولوگ و معمار انقلاب اسلامى ايران بشمار مى‏آيند، شايسته است اين حركت عظيم اسلامى از زمان پديد آوردن آن مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد و نظريات اين‏انديشمند اسلامى در بحثى مستوفى را در دو بعد نظرى و عملى به خود اختصاص دهد. بيانات، اعلاميه‏ها و سخنان امام خمينى نه تنها منبع و ماخذ براى جامعه دانش پژوهان ايران كه منشاء الهام و ره‏توشه براى كسانى است كه فكر رهاسازى ملتهاى دربند را در سر دارند. اين مجموعه دريچه‏اى به سوى درك‏انديشه‏هاى سياسى و شناخت افكار والاى امام خمينى و رهنمودهاى مدبرانه ايشان فرا روى مصلحان اجتماعى مى‏گشايد كه در صدد احياء مجدد عظمت از دست رفته اسلام در كشورهاى خود مى‏باشند. در بعد نظرى، حضرت امام به تبيين اركان نهضت اسلامى از قبيل‏انگيزه و هدف، هدايت، خط مشى و راه مبارزه و نتيجه و پيام قيام پرداخته‏اند كه بيانات گهربار ايشان مى‏تواند روشنايى‏بخش راه پرمخاطره تحقق اسلام ناب محمدى در اقصى نقاط گيتى قرار گيرد.
مقاله حاضر با استفاده از كليه مجلدات صحيفه نور سعى نموده ابتدا به تجزيه و تحليل رهيافت نظرى امام (ره) نسبت‏به انقلاب اهتمام نمايد، سپس مسائل شناختى معرفتى انقلاب اسلامى را از منظر امام راحل در ابعاد مرامشناسى، بستر شناسى و لت‏شناسى مورد بررسى قرار دهد و در نهايت مباحث توصيفى تحليلى انقلاب از قبيل ويژگيهاى متمايز، دستاوردها، عوامل تداوم و آسيب شناسى انقلاب اسلامى را تبيين كند.

گفتار مقدماتى: رهيافت نظرى حضرت امام (ره) نسبت‏به انقلاب

در رابطه با ايجاد تغيير و تحول در سياست و اجتماع دو راه حل زيرين و زبرين مطرح مى‏باشد. راه حل زبرين (From the a بر اراده هيئت‏حاكم و راه حل زيرين (From the below) بر اراده عامه مردم براى ايجاد تغيير استوار است. هر يك از دو راه حل مزبور نيز مى‏تواندشامل مصاديق تغييرات ظاهرى يا نمادين و تغييرات اساسى يا بنيادين باشد. انقلاب زبرين يا رفرم يا اصلاح بيانگر تغييرات نمادين است و كودتا به معناى دست‏به دست‏شدن قدرت سياسى در معناى آشكار و تصفيه عناصر رقيب در هيئت‏حاكمه در معناى خزنده از مصاديق تغييرات محتواى زبرين بشمار مى‏آيد. در راه حل زيرين، شورش (حژدرسحز) يا قيام (uprising) بر ايجاد برخى تغييرات جزئى بدون تغيير هيئت‏حاكمه استوار است كه راه حل بنيادين همانا انقلاب است كه بر تحول عميق و اساسى در گروه حاكم طبقه حاكمه، نهادهاى سياسى، ارزشها و مبانى مشروعيت و روابط اقتصادى همراه با مشاركت وسيع توده‏هاى مردمى مبتنى مى‏باشد.
با توجه به اينكه حضرت امام در مابين اهداف و وسايل، ارتباطى عميق قائل بودند و بر اين باور بودند كه اهداف والا و گسترده ومقاصد و ايده‏هاى عظيم نيازمند تحمل زحماتى متناسب با ميزان اهميت هدف و مقصد مى‏باشد (ج 17 ص 59)، ايشان تحول زيرين را بر تحول زبرين ترجيح مى‏دادند از آن لحاظ كه داراى اهداف و آرامانهاى بزرگ بودند. از اينرو امام راحل براى حركتى اهميت و ارزش قائل بودند كه از متن جامعه برخاسته و بر اساس خواستها و تقاضاها و اراده مردم شكل گرفته باشد (ج 16 ص 26) بنابراين ديدگاه حضرت امام نسبت‏به انقلاب ديدگاه حداكثر گراست (maximalist) كه تحولى شگرف در تمامى ساختها و كاركردهاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و ايدئولوژيك را در تحقق آن لازم مى‏داند و اين در حالى است كه طرفداران‏انديشه حداقل‏گرا (minimalist) يا تقليل‏گرا (reductionist) انقلاب را صرفا حركتى براى انتقال و جابجايى قدرت مى‏دانند.
البته امام راحل (ره) انقلاب را تنها راه تغيير وضع اجتماعى نمى‏دانستند بلكه قبل از هرچيز معتقد به اصلاح حاكمان از طريق پند واندرز و نصيحت هيئت‏حاكمه از طريق مسالمت آميز بودند و در صورتى كه پندها واندرزها و سپس مجادله‏ها موثر واقع نمى‏گرديد در آنصورت راه اصلاح وضع موجود همانا تغيير آن از طريق مقابله با رژيم حاكم و اقدام براى انقلاب عمومى به منظور سقوط نظام حاكم تشخيص داده مى‏شد. از اينرو امام خمينى قائل به اعمال قاعده تدرج در مورد اصلاح هيئت‏حاكمه بودند. يعنى در صورتى كه با نصيحت و ارشاد، حاكمان وقت‏حاضر به تغييرات رفتارى و اصلاح نظام سياسى نمى‏شدند آنگاه دست زدن به انقلاب، امرى اساسى و ضرورى تلقى مى‏گرديد. از نظر امام خمينى اصل، هدايت و اصلاح است. لذا اگر هيئت‏حاكمه به چنين اصلاح و ارشادى مبادرت ورزيد هدف تحقق يافته است و تنها در صورت تخطى هيئت‏حاكمه از ارزشها و مبانى اسلامى است كه انقلاب جايز بلكه واجب مى‏گردد.
از اينرو گرچه حضرت امام ايدئولوژى تهاجمى يعنى سرنگونى رژيم پهلوى و تلاش براى برقرارى ارزشها و مبانى جديد از طريق ايجاد حكومت اسلامى را مدنظر داشته. ليكن ايدئولوژى تدافعى را راه حل اوليه مى‏دانستند. بدين معنى كه ضمن پرهيز از سرنگونى رژيم وقت كه وجودش ضامن برقرارى نظم و امنيت در كشور است، از باب نصيحت‏به حاكمان اسلامى اهتمام به هدايت آنان به عمل به احكام و مبانى اسلام داشتند و عليرغم ناقص دانستن قانون اساسى مشروطيت، از باب قاعده الزام (الزموهم بها الزموا عليه اقسهم) به آن استناد مى‏جستند.
سياست‏حضرت امام در مقابله با وضع موجود بر مبناى عمل به وظيفه شرعى، تكليف الهى استوار بود و با توجه به اينكه‏انگيزه قيام را نه براى منافع شخصى يا اميال نفسانى كه براى رضاى خداوند مى‏دانستند بر اساس آيه شريفه قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى هم آحاد جامعه و هم كليه گروهها و دستجات اجتماع را به قيام دعوت مى‏نمودند و از اينرو تماس راه حل‏هاى فردى و جمعى را در اين رابطه ضرورى مى‏دانستند.
به نظر ايشان بايستى اجتماع ايران و رواج و همراهى شعار با شعور به عنوان بستر اصلى انقلاب تحقق يابد تا از رهگذر فراگير شدن نهضت در كليه اقشار، حكومت عدل اسلامى ايجاد گردد به خاطر همين ويژگى بود كه امام خمينى براى تحقق هدف مقدس استفاده از ابزارهاى شرافتمندانه را ضرورى مى‏دانست و با توجه به ماهيت الهى نهضت از اتحاد تاكتيكى با گروههاى چپ و ماركسيستى سرباز مى‏زد و اعلام مى‏كرد كه ما حتى براى سرنگون كردن شاه با ماركسيستها همكارى نخواهيم كرد چرا كه هدف امام صرفا نابودى فيزيكى رژيم و انتقال قدرت از گروهى به گروه ديگر نبود بلكه مقصد ايشان تحول فكرى و روحى در جامعه از سطوح فردى و جمعى بود. از سوى ديگر، حضرت امام (ره) نه تنها انقلاب را ضرورى مى‏دانستند، بر گسترش دايره آن به ساير كشورهاى اسلامى نيز تاكيد داشتند و بر اساس آيه شريفه ولتكن منكم امة يدعون الى الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر خواهان تلاش مردم‏ام‏القرى براى صدور انقلاب و برقرارى حاكميت اسلام در تمامى دنيا بودند. ليكن در اين رهگذر نيز قائل بر اعمال اصل تدرج بودند و راه حل زبرين را براى تحقق اسلامگرايى ناديده نمى‏انگاشتند بلكه آن را راه حلى اوليه در برپايى ارزشهاى اسلامى تلقى مى‏نمودند. از اينرو با نصايح خود به حاكمان كشورهاى اسلامى و دعوت آنها به پيش گرفتن خط مشى صحيح اسلامى و حاكميت‏بخشيدن به احكام الهى ابتدا بر انقلاب زبرين در هيئت‏حاكمه دول اسلامى تاكيد داشتند و سپس در صورت عدم هدايت‏حاكم اسلامى انقلاب را تنها راه نجات ملل مسلمان و شرطى اساسى براى تحقق ارزشهاى اسلامى مى‏دانستند.
آنچه ازانديشه امام خمينى استنباط مى‏شود ما را به اين نظريه رهنمون مى‏سازد كه حضرت امام بر بناى حكومت اسلامى درام‏القرى به عنوان گام اوليه در تحقق تاكيد داشتند و در اين رابطه وجه ذهنى انقلاب يعنى آگاهى و بيدارى را مقدم بر وجه عينى انقلاب يعنى تغيير نظامهاى فاسد و برقرارى حكومت اسلامى مى‏دانستند و صرفا پس از تحقق ثبات درام‏القرى و در صورت وجود امكانات و شرايط لازم و كافى براى صدور انقلاب در ساير كشورهاى اسلامى بود كه فراگير شدن گستره نهضت اسلامى را مورد تاكيد قرار مى‏دادند كه در اين رابطه نيز هدف از ترويج و صدور انقلاب را ابتدا بيدارى و تغيير افكار و اذهان مى‏دانستند تا مقدمه‏اى براى خروج از زير بار ظلم گردد (ج 11 ص 44) .
حضرت امام علاوه بر تحقق انقلاب بيرونى يا تحول مادى، انقلاب درونى را نيز شرطى اساسى در تحقق نهضت اسلامى مى‏دانستند. بر مبناى ديدگاه حداكثرگراى ايشان، علاوه بر تحول اساسى در تمامى اركان سياسى، اقتصادى و اجتماعى، تحول فكرى، ايدئولوژيكى، عقيدتى و فرهنگى نيز امرى ضرورى در تحقق انقلاب است. با توجه به تاكيد ايشان بر جبنه معنوى و محتوايى انقلاب، امام خمينى بر اين باور بود كه انقلاب نياز به يك نهضت فكرى دارد (ج 11 ص 196) چرا كه انقلابهاى غيرايدئولوژيك منجر به تحول روحى و درونى در مردم نمى‏نگردد و به ديكتاتورى و اختناق منجر خواهد شد. به نظر امام راحل پارامتر اسلام موجب پديد آمدن تحول روحى مى‏گردد چرا كه هدفى عظيم يعنى پياده شدن احكام خدا در روى زمين را مطرح مى‏نمايد كه اگر نصب العين ملت قرار گيرد در سايه آن وحدت و اتحاد و همدلى ميان اقشار جامعه حاصل مى‏شود و در سايه همين تحول روحى مبتنى بر اعتماد به خدا، بريدن از غير او، شجاعت، استقبال از شهادت و تلقى آن به عنوان سعادت است كه انقلاب بيرونى تحقق مى‏يابد. بر اين مبنا حضرت امام لازمه انقلاب را تغيير ادراك و نگرش عامه مردم نسبت‏به خويشتن و پديده‏هاى بيرونى مى‏دانند و در راستاى نگرش رايج از روابط بين‏الملل كه تلقى از واقعيت مهمتر از خود واقعيت است، بر اين اعتقاد بودند كه تصور مردم از وضع اجتماعى عامل انقلاب است نه واقعيت وضع اجتماعى (ج 11 ص 4و5) از اينرو ديدگاه حضرت امام در مورد انقلاب را مى‏توان رهيافتى ادراك دانست.

گفتار 1

مباحث‏ شناختى - معرفتى انقلاب از ديدگاه امام خمينى (ره)

شايد بتوان ديدگاه حضرت امام (ره) در مورد وجود شناسى انقلاب را در سه مرام شناسى، بسترشناسى و علت‏شناسى مورد بررسى قرار داد. در مرام‏شناسى به شناخت اهداف نهضت اسلامى از ديدگاه امام خمينى پرداخته مى‏شود. در بستر شناسى، به زمينه‏ها و علل بروز انقلاب اسلامى در نظرگاه امام اشاره مى‏گردد و در علت‏شناسى به تجزيه و تحليل علل پيروزى انقلاب اسلامى از زاويه ديد حضرت امام اهتمام مى‏شود.

الف - مرام شناسى

اولين گام در مبارزه تعيين هدف و مقصد است كه در اين رابطه حضرت امام تحقق علمى محتواى اسلام و حاكميت قوانين اسلامى را وجهه همت‏خود قرار داده بود (ج 13 ص 247 و ج 8 ص 50) كه اين بعد عقيدتى - سياسى وماهيت اسلامى نهضت (ج 15 ص 74) از دو جنبه نظرى و كاركردى قابل بررسى است. در بعد نظرى، اهدافى از قبيل احياى احكام الهى (ج‏13 ص 28)، اداى تكليف، حفظ اسلام به عنوان يك امانت الهى، احياء قرآن (ج 16 ص 27) حياتى دوباره به اسلام (ج‏17 ص 64) و مطرح شدن اسلام به عنوان وزنه‏اى موثر در سطح جهانى مطمع نظر حضرت امام بود. در بعد كاركردى، اجراى احكام الهى و احكام قرآن مجيد، پياده كردن احكام اسلام (ج 16 ص 27)، استقرار حكومت الله به همت تمامى اقشار ملت (ج 7 ص 27) اسلامى ساختن تمامى ارگانهاى، نهادها و سازمانها، پياده كردن اسلام واقعى از طريق تدوين قانون اساسى اسلامى (ج‏8 ص 255) مورد توجه امام راحل بود. از اين رهگذر احكام اسلام جهانگير شود. (ج 6ص‏22) از اينرو حاكميت اسلام در بعد داخلى و خارجى به عنوان هدف اصلى انقلاب قلمداد مى‏شود. حضرت امام در بعد جهانى نهضت و فراگير شدن آن در عالم، وظيفه هر فرد را شناساندن اسلام راستين و تبليغ اسلام در عمل و برقرارى و گسترش آن از طريق صدور انقلاب اسلامى ايران به ملت‏هاى جهانى مى‏دانند (ج 15 ص 200 و 212) و بر اتحاد مسلمانان داخل و خارج جهت انقلاب جهانى اسلامى (ج‏6 ص 48) و تاسيس حكومت جهان اسلام و تشكيل حزب مستضعفين (ج 8 ص 267 و 276) از بين بردن دشمنان اسلام و بشريت و در نهايت‏برقرارى صلح و صفا در جهان تاكيد داشتند. علاوه بر اين هدف عمده يعنى حاكميت احكام الهى و اسلامى، حضرت امام اهداف ديگرى از قبيل عدالت جويى، استقلال طلبى، آزاديخواهى و برقرارى معنويت اخلاقى و سعادت بشرى را براى نهضت قائل بودند كه در زير به آنها اشاره مى‏شود.

1- عدالت جويى

امام خمينى (ره) يكى از اهداف انقلاب اسلامى ايران را ايجاد قسط و عدل (ج 8 ص 86 و 187) بسط عدالت فردى و اجتماعى، جلوگيرى از ظلم و جور (ج 4 ص 46)، ايجاد حكومت قانون و اجراء قوانين بر معيار قسط و عدل مى‏دانند. در اين رابطه حضرت امام (ره) مصاديق اجتماعى و اقتصادى عدالت را برمى‏شمرد و آنها را زمينه‏ساز حكومت‏حق به نفع مستضعفان و حكومت جهانى حضرت مهدى (عج) مى‏داند (ج 15 ص 212) . حمايت و طرفدارى از مستضعفان، خدمت‏به ضعفاء، رسيدگى به وضع محرومين و نجات آنان از زير يوغ ستمگران، از بين بردن فقر و شكافهاى طبقاتى در زمره گامهاى مورد نظر حضرت امام (ره) براى تحقق عدالت و وصول مستضعفان به حقوق حقه خويش تلقى شده است. (ج 4 ص 59، ج 6 ص 17، ج 6 ص 20 ج 6 ص‏80) .

2- استقلال طلبى

از نظر حضرت امام استقلال داراى دو بعد سلبى و ايجابى است. استقلال سلبى همانا استعمارزدايى است كه زمينه‏ساز تحقق حكومت نه شرقى، نه غربى محسوب مى‏گردد. (ج‏17 ص 63) امام راحل يكى از اهداف انقلاب اسلامى را قطع دست اجانب از مملكت اسلامى (ج 6 ص‏177و 178)، قطع ريشه‏هاى وابستگى، رفع سلطه و ضعف و سستى و زبونى در مقابل استعمار، جلوگيرى از استثمار و استعباد و قطع منافع و مطامع استعمارگران و در يك كلام استقلال از استعمار خارجى تلقى مى‏نمايد. امام خمينى ضمن تائيد بر ماهيت ضد استعمارى نهضت (ج‏15 ص‏74)، هدف انقلاب اسلامى را خارج شدن از مدار وابستگى به كشورهاى امپرياليست و در نهايت شكست ابرقدرتها مى‏داند. (ج‏13 ص 197) در اين رابطه، حضرت امام نه تنها بر كوتاه كردن دست جنايتكاران خارجى و به انزوا كشاندن قدرتهاى استعمارى در جهان كه بر مقابله با ايادى منطقه‏اى امپرياليسم بويژه صهيونيسم تاكيدى ويژه دارند. (ج‏15 ص‏212)
در رابطه با استقلال ايجابى، امام خمينى هدف انقلاب اسلامى را تامين استقلال مملكت در ابعاد سياسى نظامى، فرهنگى، اقتصادى و فكرى مى‏داند (ج 4 ص‏6 و 87 و ج 8 ص‏116) . ايشان سپردن كار به كاردانان و طنخواه امين (مصاحبه حضرت امام با راديو تلويزيون فرانسه در 23 شهريور ماه 1357)، خودكفايى و اختصاص مخازن و منابع كشور به مردم و استقلال فكرى و مراكز آموزشى را از پيش‏شرطهاى لازم براى تحقق استقلال مى‏دانند.

3- آزاديخواهى

از نظر حضرت امام يكى از اهداف انقلاب اسلامى آزاديخواهى است كه دو بعد آن يعنى آزادى منفى (رهايى از ظلم و جور و استبداد حاكم) و آزادى مثبت (ايجاد نهادهاى تثبيت كننده آزادى و مشاركت عامه مردم در تعيين سرنوشت‏سياسى خود) را در برمى‏گيرد. در رابطه با آزادى منفى، امام خمينى ضمن تاكيد بر ماهيت ضداستبدادى و ظلم‏ستيزى نهضت (ج‏15 ص‏74)، مقابله با حكومت جائرانه و ستمگر و عمال سرسپرده و دست نشاندگان ظالم آن (ج‏4 ص‏17)، از بين بردن ريشه‏هاى طاغوت و نظام شاهنشاهى و سلطنتى (ج‏4 ص‏6) و قطع ريشه‏هاى اختناق، طاغوت و جنايتكاران (ج‏6 ص‏5) را از مصاديق آزادى ازاستبداد داخلى و نجات از ستم ستمگران مى‏داند (ج‏13 ص‏127) در خصوص آزادى مثبت، امام خمينى بر احياء روحيه آزاديخواهى، مبارزه با بردگى و بندگى، ايجاد حكومت مردمى توام با آزادى اظهار نظر در امور سياسى و مشاركت كامل مردم به منظور اعمال اصلاحات اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى و بطور كلى آزادى ملت‏بر معيار عقل و عدل (ج‏4 ص‏6) و بخصوص آزادى نسل جوان به معناى واقعى (ج‏8 ص 271 و272) تاكيد داشتند. از سوى ديگر حفظ حقوق اقليتهاى مذهبى (ج‏6 ص‏162) و رفتار مبتنى بر كمال انصاف و مطابق قانون با آنان از جمله مصاديق آزادى مثبت از ديدگاه حضرت امام بشمار مى‏آيد.

4- برقرارى‏معنويت‏اخلاقى و سعادت بشرى

امام خمينى ضمن تاكيد بر عامل معنويت‏به عنوان يكى از اهداف عمده انقلاب اسلامى، مقصد نهضت را ترويج اخلاق و آداب اسلامى (ج‏13 ص‏261 و262)، انسان سازى و تربيت نسل آينده و اصلاح فرهنگ (ج‏6 ص‏162)، تحقق ارزشهاى اسلامى - انسانى و خارج كردن مردم از اسارت نفس (ج‏18 ص‏32) مى‏داند و معتقد است هدف معنوى انقلاب اسلامى مبارزه با فساد و فحشاء جنسى و ادارى (ج‏4 ص‏85 و 116)، قطع ريشه‏هاى فساد، منع از انواع كجرويها و تحقق ارزشهاى اخلاقى بوده است (ج‏16 ص 264) . از سوى ديگر، حضرت امام، علاوه بر جلوگيرى از فساد و تباهى جامعه و راه بردن جامعه به موازين عقل و عدل و انصاف، هدايت از بت‏پرستى به يكتاپرستى و مبارزه با ارزشهاى جاهليت (ج 5 ص‏29)، بر تضمين سعادت بشر (ج‏6 ص‏14)، تامين رفاه همگان (ج‏6 ص‏22)، اصلاح شرايط زندگى براى اكثريت قاطع ملت و برقرارى صلح بر پايه شرافت و انسانيت‏به عنوان اهداف نهضت اسلامى تاكيد داشتند.

ب - بستر شناسى

امام خمينى ضمن تجزيه و تحليل زمينه‏ها و علل بروز قيام، معتقد است كه سياستهاى رژيم شاه موجب خدشه‏دار شدن مشروعيت اين رژيم و سبب اصلى قيام گرديد. امام خمينى عامل اصلى قيام را شخص شاه و تحريك رژيم و دسته حاكم و نه تحريك انقلابيون، مى‏داند. به نظر امام راحل بيشتر عملكرد رژيم پهلوى و نه حربه‏هاى فريبكارانه و ترفندهاى تبليغاتى آن از قبيل تظاهر به اسلامخواهى و حمايت ملت مورد قضاوت و سنجش از سوى مردم واقع مى‏شد به گونه‏اى كه به رغم وانمود ساختن رژيم شاه به تفاهم و توافق و سازش روحانيت‏با هيئت‏حاكمه و يا استفاده از روحانى‏نماها براى حفظ مشروعيت‏خود، مردم تشخيص دادند كه رژيم مزبور سياستهاى ضد اسلامى و ضد ملى را دنبال مى‏كند و بدين ترتيب مشروعيت‏شاه و ايادى‏اش زير سئوال رفت. در اين رابطه، امام خمينى سياست اسلام‏زدايى شاه، اختناق و ظلم و ستم رژيم پهلوى، پايمال شدن حقوق و آزاديهاى ملت، وابستگى به بيگانگان، رواج فساد مالى، ادارى و اخلاقى و وقوع حوداث افشاگرانه ماهيت رژيم پهلوى را به عنوان زمينه‏هاى بروز قيام برمى‏شمرد.

1- سياست اسلام‏زدايى شاه

در رابطه با سياست اسلام‏زدايى شاه بعنوان عاملى عمده در بروز قيام، امام معتقد بود كه رژيم شاه سعى در خالى كردن اسلام از محتواى خويش (ج‏17 ص‏194) و تضعيف موقعيت روحانيت نزد مردم داشت و مخالفت‏شاه باخواستهاى مردم و روحانيت در مورد تحقق احكام اسلامى بود كه منجر به نهضت اسلامى ايران گرديد. (ج‏15 ص‏137)
در رابطه با سياست ضداسلامى از سوى شاه، امام معتقد است كه رژيم پهلوى سعى در معرفى دين اسلام به عنوان افيون جامعه و توده‏ها، معرفى حكومت اسلامى بعنوان يك حكومت اسبتدادى و زورگو، منزوى سازى اسلام در جامعه با ترويج اين فكر كه دين براى تخدير مردم است و اسلام نمى‏تواند در عصر كنونى حكومت را به دست‏بگيرد و در يك كلام تضعيف نهضت اسلامى از طريق اسلام‏زدايى، داشت (ج‏16 ص‏10 و 17ص‏29) اقدامات رژيم شاه در جدايى دين از سياست و جدا كردن مردم ايران بويژه جوانان از اسلام و مذهب (ج‏17 ص‏194) و پايمال كردن ارزشهاى اسلامى انحراف از راه مستقيم اسلام، موجب گرديد كه مردم ايران احساس كنند كهاعتقاد توحيدى و مذهبى (ج‏19 ص‏269) آنان ناديده انگاشته شده است. علاقمندى ملت‏به اسلام (ج‏16 ص‏35) وانگيزه الهى براى برقرارى ارزشهاى اسلامى و بازگشت‏به هويت اسلامى از دست رفته و بازيابى هويت و شخصيت انسانى بربادرفته موجب گرديد كه مردم ايران براى اداى تكليف به زنده كردن احكام اسلامى اهتمام نمايند و با قيام خود نشان دهند كه مطيع قوانين اسلام هستند. از سوى ديگر، مظهر سياست اسلام‏زدايى شاه تضعيف روحانيت و از بين بردن مركزيت‏حوزه‏هاى علميه بود (سخنرانى امام در تاريخ 10 فروردين 1341) . رژيم شاه سعى ميكرد بازدن بر چسب ارتجاع و وابستگى و تهمت كهنه پرستى و مفتخورى به روحانيت (سخنرانى امام در تاريخهاى 13/3/1342 و 25/2/1343) مردم ايران را از رهبران روحانى خود جدا سازد و بويژه دانشگاهيان را به روحانيت‏بدبين نمايد. ليكن بيدارى و آگاهى مردم مانع از كنار زده شدن روحانيون از صحنه گرديد و ترفتندهاى تبليغاتى رژيم شاه در خصوص روحانيت‏با توجه به آگاهى ملت ايران خنثى شد.

2- اختناق و ظلم و ستم رژيم پهلوى

نظام رژيم شاه ابعاد سركوب، تبعيض و نابسامانى را دربرمى‏گرفت، به نظر حضرت امام يكى از عوامل بروز قيام همانا سياست تهديد و ارعاب و سركوب مخالفان از سوى شاه بود. استفاده از قدرت نظامى، ايجاد رعب و وحشت (ج‏19 ص‏66) عمال اختناق و فشار (ج‏12 ص 258)، اتكاء به زور سرنيزه (ج‏15 ص‏182) و روا داشتن انواع ظلم و جور و قهر از سوى رژيم شاه نسبت‏به مردم موجب شد كه وسعت دامنه قهر و فشار به درجه تحمل ناپذيرى برسد و مردم ايران براى مقابله با غارت و چپاول اموال، تخريب منازل، هتك نواميس و سر به نيست كردن مخالفان و تظاهركنندگان از سوى رژيم پهلوى، دست‏به نهضت اسلامى زدند (ج‏15 ص 182)، (سخنرانى امام ره در 10/1/1341و12/11/1356 و مصاحبه امام با روزنامه لوموند فرانسوى در 14 ارديبهشت 1357) از سوى ديگر مالياتهاى كمرشكن شكاف اقتصادى و طبقاتى (ج‏8 ص 95)، نابسامانى وضع اقتصادى و فرهنگى (ج‏2 ص 46)، دست‏اندازيهاى ايادى رژيم به مال و جان مردم (ج 2 ص 252) و روا داشتن امتيازات نابجاى اقتصادى، موجب گرديد كه مردم عليه تبعيض‏ها و محروميت‏ها و بى‏توجهى‏هاى رژيم به مسائل رفاهى و... قيام كنند و مبارزه با ظلم و ستم را از اهم وظايف خود بدانند.

3- پايمال شدن حقوق و آزاديهاى ملت

امام خمينى از بين بردن آزاديها و حقوق ملت از سوى رژيم شاه را ناشى از ساخت قدرت يك جانبه، قدرت طلبى و نوعى حكومت استبدادى شاه مى‏دانستند و معتقد بودند كه عدم دخالت مردم در مجالس شاهنشاهى (ج‏12 ص‏111)، سركوب آزاديهاى مردمى، عدم تطابق حكومت‏با خواست و ايدئولوژى مردم (ج‏11 ص 190) و عدم موافقت‏شاه با حراست مردم و روحانيت (ج‏15 ص 137) موجب نابودى حيثيتهاى ملى و مذهبى و انقطاع مردم از حكومت گرديده است. از اينرو به دنبال درك خيانت رژيم به ملت در خصوص محروميت از آزادى، مردم ايران به مقابله با رژيم پهلوى دست زده، در اين رابطه امام خمينى معتقد است كه يكى از عوامل بروز قيام همانا اعتلاى شعور سياسى مردم (ج‏19 ص‏198)، بيدارى ملت (ج‏8 ص 30)، تحول مردم و بالا رفتن فهم سياسى آنان (ج‏11 ص 88) و نارضايتى عام مردم از فقدان آزاديها و حقوق مشروع بوده است. به خاطر بالارفتن شعور آگاهيهاى مردم از يكسو و فقدان پايگاه مردمى رژيم شاه و نبود آزادى و مشاركت‏سياسى از سوى ديگر بود كه مردم انقلابى ايران دست‏به قيامى اسلامى زدند تا به حقوق و آزاديهاى شرعى خود دست‏يابند.

4- وابستگى به بيگانگان

امام خمينى عامل فروپاشى حكومت پهلوى را عدم اتكاء به قدرت ملت و اتكاء به بيگانگان مى‏داند (ج‏7 ص‏5) و معتقد است كه عامل قيام اسلامى همانا وابستگى فرهنگى، اقتصادى، نظامى، و سياسى رژيم پهلوى به بيگانگان، دخالت اجانب در امور داخلى مملكت، اتكاء رژيم به خارجى و بيگانه (ج‏15 ص‏182)، وابستگى عمال مملكت‏به استعمارگران و عدم اتكاء به قدرت مردم (ج‏15 ص‏130) و فقدان مشروعيت‏به دليل حمايت‏بيگانگان (ج‏1 ص‏130) بوده است. از اينرو، تكيه رژيم شاه به استعمار خارجى (ج‏11 ص 190) و از دست دادن پايگاه ملى (ج‏7 ص 5و6) موجب انحطاط اقتصاد مملكت، نابودى سرمايه‏هاى انسانى، و مادى، تاراج خزائن مملكت، استثمار ذخاير و نابسامانى وضع اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ايران گرديد كه اين مهم موجبات بروز قيام را براى دستيابى به استقلال در معناى اراده آزادتصميم‏گيرى در سياستهاى داخلى و خارجى فراهم آورد.

5- رواج فساد مالى، ادارى و اخلاقى

از نظر حضرت امام ظلم و ستم شاه به آن‏اندازه رسيده بود كه سعى در انحطاط فرهنگ مملكت از طريق ترويج فرهنگ مبتذل غربى و شيوع مراكز فساد فحشا داشت (ج‏15 ص‏54) . اشاعه فساد و تعليمات انحرافى در دانشگاهها و سرگرم كردن جوانان و افراد مملكت‏به مسايل ويرانگرى چون مواد مخدر و عياشى (ج‏17 ص‏194) اين تكليف را براى آحاد ملت مسلمان ايران ايجاد كرد كه در برابر ظالم قيام كنند چه غلبه كنند و چه كشته شوند (ج‏13 ص‏32) امام خمينى سعى در تحريك مردم به قيام و بيدارسازى آنان از خواب غفلت نمودند. به بركت تحول روحى و فرهنگى در جامعه (ج‏8 ص‏15 وج 19 ص‏151) و زنده شدن اميد و اطمينان و اعتماد به نفس در مردم و تقويت‏بنيه عقيدتى - سياسى آنان و در يك كلام ايجاد يك انقلاب درونى در باطن مردم بود كه ملت ايران براى برقرارى معنويت و تحقق ارزشهاى اصيل انسانى و اسلامى قيام كردند كه اين مهم نهايتا منجر به بروز انقلاب گرديد (ج‏19 ص‏269)

6- وقوع حوادث افشاگرانه ماهيت رژيم پهلوى (علل خطى و دورى قيام)

امام خمينى در رابطه با علل خطى و علل دورى اشاره مى‏كند و معتقد است كه علل بروز قيام از يكسو خطى است از آن لحاظ كه نهضت اسلامى فرآيندى بود كه به مرور زمان شكل گرفت و از سوى ديگر دورى است از آن لحاظ كه برخى حوادث، پديده‏ها و جريانات موجب تسريع در وقوع انقلاب گرديد و نقش كاتاليزور يا تسريع كننده قيام را ايفا كرد.
در رابطه باعلل خطى قيام، امام خمينى معتقد بودند كه بعضى از آنها ريشه در نهضت تنباكو و جنبش مشروطيت دارد از آن لحاظ كه قدرت مذهب و روحانيت را آشكار و مقبوليت آنان را نزد مردم بر ملا مى‏سازد; و برخى ديگر از قبيل قيام 15خرداد سرآغاز نهضت اسلامى روحانيت‏بشمار مى‏آيد (ج‏7 ص‏50) و از آن لحاظ نقطه عطفى از تاريخ كشور ما محسوب مى‏شود كه روحانيت‏به تجهيز خويش و تربيت مردم به آغاز فعاليت‏سياسى اهتمام كرد (ج‏12 ص‏153) در رابطه با علل خطى انقلاب، امام خمينى بر اين اعتقاد است در طول يك قرن مردم ايران كوشيده بودند، كه دست‏به ايجاد حكومت اسلامى بزنند و احكام اسلام را ترويج نمايند ولى عليرغم تحمل تلفات و رنجهاى فراوان در اين راه موفق نشده بودند از طرف ديگر استعمارگران در طول مبارزات متوجه شده بودند كه بايد با برنامه‏اى دقيق و مدون، اساس اسلام را آهسته و بتدريج از ميان بردارند و بنابراين در راستاى اين سياست، رژيم پهلوى دست‏به اسلام‏زدايى زد و خواست كه با ابتكار احتمال انقلاب اسلامى را به صفر برساند. در همين راستا، مفاهيم عميق عدالت اجتماعى، اسلام و قرآن به الفاظى بى‏محتوا تبديل شده بود و در نتيجه براى حفاظت از كيان و شرف ملت و مناقع دينى و اخروى مردم ايران، حكومت اسلامى ضرورى مى‏نمود.
(برگرفته از : ج‏6 صفحات 1 و 6 و23 و 41و 58 و 76 و 81 و 92 و 95 و 97 و 133) در رابطه با علل دورى قيام، حضرت امام بر اين اعتقاد بودند كه حوادث و وقايع آموزنده مانند 17 شهريور 57 كه از ايام الله بشمار مى‏آيند نقش مهم در افزايش آگاهى ملت ايران و برملا شدن ماهيت فريبكارانه رژيم پهلوى را آشكار كردند، زمينه‏ساز انقلاب اسلامى و به ثمر رسيدن آن بودند (ج 15 ص 137) و به عنوان جرقه قيام و كاتاليزور نهضت نقش عمده‏اى در تسريع بروز انقلاب داشتند.

ج - علت‏شناسى

نظريات حضرت امام در خصوص علل و عوامل پيروزى انقلاب اسلامى را مى‏توان از دو زاويه مورد بررسى قرارداد: يكى از زاويه خاستگاه و منابع قدرت بسيج انقلابى كه سرانجام بر منابع قدرت رژيم وقت فائق آمد و ديگرى از زاويه وجه ذهنى و جنبه فكرى قيام كه بر ايمان به خدا و تحول ادراكى و روحى مبتنى بود.

1- خاستگاه و منابع قدرت بسيج انقلابى

بر مبناى مكتب رئاليسم سياسى، منابع قدرت نهضت و رژيم در تقابل با يكديگر قرار مى‏گيرند و زمانى انقلاب به پيروزى مى‏رسد كه نهادها و منابع قدرت بسيج انقلابى بر رژيم وقت تفوق و چيرگى يابند. در رابطه با خاستگاه و منابع قدرت نهضت انقلابى، حضرت امام بر سه قشر هدايتگر، قشر نيمه متشكل و توده مردم تاكيد داشتند.

1- 1- قشر هدايتگر و پيشتاز

حضرت امام روحانيت را به عنوان رهبران نهضت انقلابى و قشرى عمده در هدايت انقلابى معرفى نمودند. امام راحل اين قشر پيشتاز و مصلح را داراى نقشى اساسى در بيدارسازى مردم مى‏دانستند (ج‏16 ص‏26) آنان به عنوان واسط بين رهبرى و عامه مردم، نقش هدايت مردم در طول مبارزه را به عهده داشتند وبا توجه به قدرت معنوى و خصوصيت روحانى خود، از تبعيت و انقياد مردم برخوردار بودند. (ج 8 ص 235 و ج 11 ص 128) اما حضرت امام نظراتى چند در خصوص عملكرد اين قشر به عنوان مظهر اسلام و داراى حضورى گسترده در صف مبارزات (ج‏4 ص 10) دارند كه بدين شرح است:

1- 1- 1: ضرورت تحول روحى‏درروحانيت‏حضرت امام (ره) معتقدند كه روحانيت‏براى ايجاد تحول اجتماعى بايد از خود تحول روحى و انسانى ايجاد كند تا اين انقلاب درونى منشا تحول در مردم و در نهايت تحقق انقلاب بيرونى گردد. از اين رو نهضتى را بر قرار مى‏دانند كه از تحول درونى روحانيت و از فطرت انسانى مردم برخاسته باشد.

2- 1- 1- ضرورت وجود پايگاه براى روحانيت

امام راحل بر ضرورت حضور علماء در صحنه‏هاى انقلاب و در مساجد به عنوان مراكز عرفان و توحيد، پايگاه انقلاب و سنگرهاى اسلام تاكيدى عمده داشتند و معتقد بودند كه سخنرانيهاى وعاظ و روحانيون در اين مراكز عبادى كه تجلى جنگ بين كفار و مومنان است و نيز دخالت اين قشر در سياست، عامل عمده در بيدارى مردم و در نهايت پيروزى انقلاب بشمار مى‏آيد. (ج‏19 ص‏229. ج‏19 ص 93، 94 ج 17 ص‏61) .

3- 1- 1- اهميت نقشى قشر پيشتاز

حضرت امام بر نقش بيشتر از خود تاكيد داشتند و معقتد بودند كه رهبر به عنوان يك فرد از اهميت چندانى برخوردار نيست مگر اينكه از بطن قشرى هدايت كننده برخيزد و به عنوان نماينده آن قيام كند. تاكيد امام در سخنرانيهاى خود مبنى بر اينكه انقلاب متكى به فرد يا شخصيت‏خاص نبوده است آنجا كه مى‏فرمايند: و اگر من نباشم باز خود ملت هست (ج‏13 صص 38 و39) بيانگر عدم اعتقاد ايشان به پيشوا سالارى، نخبه‏گرايى و يا اتكاء نهضت‏به فرد مى‏باشد. با وجود اين، آن حضرت وجود نوعى عقبه يعنى روحانيت را براى پشتيبانى رهبرى، از اركان مهم نهضت تلقى مى‏كنند.

چرا كه اين قشر مى‏تواند با تبليغات وسيع و همه جانبه مذهبى، نقش عمده‏اى در ارتقاء اجتماعى و سياسى و مذهبى مردى ايفا نموده و از پايگاه مساجد براى معرفى حقانيت ملت و نهضت همگانى ايران بهره‏بردارى نمايد. (ج 4 ص‏47)

2- 1- قشر نيمه متشكل

از آنجا كه برخى اقشار به دليل هم شغلى يا همفكرى ارتباط و انسجام بيشترى در مقايسه با توده مردم داشتند از نظر حضرت امام مى‏توانستند نقشى موثر در مشاركت و دعوت مردم به شركت در حركتهاى ضد رژيم ايفا نمايند. در اين رابطه، حضرت امام بر نقش دانش‏آموزان، دانشجويان و دانشگاهيان، بازاريان، اصناف و بازرگانان تاكيد داشتند. (ج‏17 ص 169)
از نظر امام اين قشر نيمه متمركز مى‏توانستند از پايگاههاى انقلاب از قبيل دانشگاه و بازار به مبارزه با نظام شاهنشاهى اهتمام نمايند و با اعتصاب خود ضربه سختى بر پيكر رژيم مطلقه پهلوى وارد سازند: اعتصابات بزرگ خود را هر چه بيشتر ادامه دهيد، دستگاه اين خائنين ياغى را فلج كنيد (ج 4 ص 10 ، 83) .
حضرت امام گاه از اين قشر نيمه متشكل و واسطه به عنوان طبقه متوسط و در زمره معتقدين به مكتب و معتقدين به جمهورى اسلامى ياد مى‏كند. (ج‏15 ص 85) .

3- 1- توده مردم

حضرت امام از مردم عادى يا توده مردم كه فاقد تشكيل و غالبا از قشر محروم و مادون متوسط بودند به عنوان طبقه مستضعف و محروم ياد مى‏كند كه نقشى عمده و غالب را در پيروزى انقلاب اسلامى ايفا نمودند و حتى از نظرامام انقلاب متكى به قشر خاصى نبود: زنان دوشا دوش مردان در تظاهرات و راهپيماييها شركت نمودند و حتى سهم بيشتر و نقش موثرترى را در مقايسه با مردان ايفا كردند. (ج 14 ص 230) اما از نظر حضرت امام نقش عمده را در ميان توده ملت همانا طبقه مستضعف، مستمندان، فقرا، زاغه نشينان، حاشيه نشينان و محرومان (ج‏17 ص 264) و يا طبقه سه و به تعبير ايشان طبقه اعلاء (ج 15 ص 91) به عهده داشتند، همانطور كه مستضعفان مومن در طول تاريخ نيز دنباله رو علماء و اولياى و انبياء در زمره حزب‏الله بشمار مى‏آمدند (ج‏6 ص 184 و 186) بنابراين از نظر امام طبقات بالا در پيروزى انقلاب نقشى نداشتند و خاستگاه انقلاب بيشتر طبقه محروم و گودنشين (ج 14 ص 164) و زاغه نشينان و مردم پا برهنه (ج‏19 ص 159) بودند كه با اتكال به خداى تعالى نهضت را به پيش بردند. (ج‏19 ص 115) و سهم عمده‏اى در پيروزى انقلاب اسلامى ايفا نمودند.
از جمله مسائل كه حضرت امام در مورد توده‏هاى عظيم مردمى تاكيد داشتند وحدت كلمه و مشاركت‏سياسى گسترده مردم بود (ج 6 ص 49) .
حضرت امام اتحاد و يكپارچگى، اتفاق آراء و توجه يكپارچه مردم به شكست طاغوت و وحدت اساسى اعتصام به حبل‏الله (ج‏8 ص 155) را عامل استمرار حضور يكپارچه مردم در صحنه و دخالت آنان در سياست مى‏دانستند و معقتد بودند كه بسيج توده‏ها (ج 11 ص 190)، يكپارچگى و همبستگى اقشار به يكديگر و حضور آنان در جريان انقلاب و مبارزه باعزم و اراده‏اى پولادين عاملى عمده در پيروزى نهضت و تعيين مقدرات كشور به دست‏خود مردم به حساب مى‏آيد (ج 15 ص 74) كه در اين رابطه وحدت توده ملت‏با نيروى نظامى (ج 15 ص 107) و پيوند ارتش، ژاندارمرى و شهربانى با ملت (ج 15 ص 107) از مصاديق عمده وحدت كلمه و ضامن پيروزى نهضت‏بشمار مى‏آيد.

2- وجه ذهنى پيروزى نهضت

در رابطه با وجه ذهنى انقلاب، حضرت امام تحول روحى در سايه ايمان به خدا و تاييدات غيبى الهى را مطرح مى‏نمودند (ج‏8 ص 7) و رمز پيروزى نهضت را اظهار ارادت ملت‏به اسلام وتوجه به مقصد الهى مى‏دانستند. (ج 8 ص 72)

1- 2- ايمان و معنويت (از خودگسستگى و به خدا پيوستگى)

حضرت امام بر ايمان به خداوند (ج 17 ص 40) و تكيه بر قدرت لايزال الهى (ج‏19 ص 3) به عنوان قدرت معنوى نهضت تاكيد داشتند و معتقد بودند كه منبع قدرت ملت ايران اتكال به خداوند است. (ج 12 ص‏68)
امام معتقد بودند كه قيام ملت ايران براى خدا و با پشتوانه الهى بود (ج 4 ص 10) و حفظ عنايت‏خدا منشا تمام پيروزيهاست (ج 17 ص 144) . از اينرو حضرت امام اتكال به قدرت لايزال الهى و ذات مقدس حق (ج‏11 ص‏72)، هجرت از نفس به حق و از دنيا به عالم غيب (ج 11 ص 73) و گسستن از خود و پيوستن به خدا (ج‏11 ص 73) را رمز پيروزى نهضت مى‏دانستند و بر اين باور بودند كه پيروزى را شمشير نمى‏آورد، پيروزى را خون و قدرت ايمان مى‏آورد (ج 6 ص 49) . ايشان نيروى ايمان به خدا و اسلام و قرآن و اجتماع عقل و روح و بدن در كنار يكديگر (ج‏16 ص‏198) و در نهايت‏خواست‏خداى تبارك و تعالى (ج‏17 ص‏59) را عامل پيروزى نهضت مى‏دانستند و اظهارى مى‏داشتند كه به بركت اسلام و گرايش به اسلام و با فرياد الله اكبر، اين پيروزى بدست آمد (ج‏12 ص‏16) . امام امدادهاى غيبى الهى (كه خارج از اراده بشر است) و اعتقاد مردم به يارى خداوند متعال را عامل معنويت و اسلاميت قيام و توجه ملت‏به مقصد اسلامى و معيارهاى انسانى معنويت (ج‏8 ص 73) را بيانگر اسلامى و معنوى بودن نهضت (ج‏6 ص‏17) مى‏دانستند. و بر اساس آيه مباركه ان تنصرالله ينصركم توجه ملت‏به خدا را عامل يارى پروردگار و پيروزى نهضت قلمداد مى‏نمودند و مى‏فرمودند: چه كسى منصرف كرد اينها را و چه كسى خوف در دل آنهاانداخت؟ شما كه قدرت نداشتيد خوف در دل آنها بياندازيد و باعث پيروزى ما آن خداى تبارك و تعالى بود (ج‏12 ص‏16) . يك دست غيبى الهى بود كه مردم ما را از آن حال رخوت و از آن حال سستى، از آن حال بى‏خبرى برگرداند (ج‏11 ص‏88) . از اين رو وجه ذهنى قيام را همان اعتقاد به اسلامى بودن خود و اسلامى كردن ديگران و عشق به كمال مطلق مى‏دانستند.

2- 2- تحول روحى و ادراكى ملت

حضرت امام بر تحول و انقلاب درونى مردم (ج‏19 ص 270) و تحول باطنى آنان در اثر عنايت‏خدواندى (ج‏6 ص 29) و بروز تحول روحى و انسانى و تعاون در ملت‏به دست‏خداوند تعالى (ج‏9 ص‏19) را عامل پيروزى انقلاب مى‏دانستند و اين تحول فرهنگى (ج‏6 ص 252) روحى و معنوى جامعه (ج‏8 ص‏95، ج‏6 ص‏33) را مرهون شكسته شدن بت‏خوف (ج‏13 ص‏140 و141) ايجاد اميد و اطمينان به پيروزى و عدم رخنه ياس كه از جنبود ابليس است مى‏دانستند. تلقى ملت از قيام به عنوان اداى وظيفه شرعى (ج‏13 ص‏133) جرات مبارزه و ايستادگى در برابر قدرتهاى زمان و وابستگان خارجى و داخلى آنها (ج‏15 ص‏74) را با عزم بزرگ و اراده‏اى قوى و مشتى آهنين (ج‏19 ص‏198) تقويت كرد.
از اينروست كه امام خمينى عدم هراس از ابرقدرتها را موجب پيروزى‏هاى معجزه‏آسا مى‏دانست (ج‏19 ص‏5) . اين تحول كيفى از نظر امام بسيار كارسازتر از كثرت عددى بود آنجا كه مى‏فرمايد: از ملت عدد نترسيد. عدد كار پيش نمى‏برد. كيفيت اعداد است كه كار پيش مى‏برد (ج‏17 ص‏58) . از مظاهر اين تحول مى‏توان از عدم خوف و همت والاى جوانان و ملت، ارتقاء روحيه گذشت، فداكارى، جوانمردى، صبر و تحمل و ايثار در انقلابيون دانست (ج‏16ص‏47، ج‏19 ص‏41) . امام معتقد بود كه خود سازى و تزكيه نفس و توكل بر خدا و گذشت انقلابيون از منافع شخصى و آمادگى براى فداكارى (ج‏11 ص‏73 و 74) روحيه اعتماد به نفس و باور به خويشتن را در توده‏ها تقويت كرد و موجبات اعتلاى شعور آگاهيهاى سياسى - اجتماعى و افزايش ظرفيتهاى معنوى آنان را فراهم آورد (ج‏19 ص‏204) . در نظر امام اعتقاد ملت‏به اينكه شهادت سعادت است (ج‏19 ص‏165، ج‏6 ص‏92) و افزايش ورحيه شهادت طلبى و شجاعت (ج‏6 ص‏17 و40) رمز غلبه مشت‏بر توپ و تانك (ج‏8 ص‏278) است. اين تحول ادراكى در ملت كه مبارزه با طاغوت را به عنوان جهاد فى سبيل‏الله تلقى مى‏كند موجبات پيروزى تمدن بر بربريت و حق بر باطل را فراهم ساخت.

گفتار 2- مباحث توصيفى

تحليلى انقلاب از ديدگاه امام خمينى

حال شايسته است اين نكته مورد مداقه قرار گيرد كه از نقطه نظر امام خمينى انقلاب اسلامى ايران متصف به چه اوصاف و ويژگيها مى‏باشد و عوامل دوام يا شكست انقلاب چگونه مورد تجزيه و تحليل و ارزيابى قرار گيرد. از اينرو در اين گفتار مباحث توصيفى و تحليلى كه صبغه‏اى از آينده‏نگرى را نيز به همراه دارد از قبيل ويژگيها و صفات متمايز، دستاوردها، عوامل تداوم و استمرار و آسيب‏شناسى انقلاب اسلامى مورد بررسى قرار مى‏گيرد تا از اين رهگذر مسائل انقلاب پس از پيروزى از زاويه ديد امام مورد اهتمام واقع شود.

الف - ويژگيها و صفات متمايز انقلاب اسلامى

انقلاب شكوهمند اسلامى ايران از بسيارى جهات از ساير انقلابها متمايز است. به گفته حضرت امام انقلاب اسلامى از همه انقلابها جداست هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه، و هم درانگيزه انقلاب و قيام (ج‏8 ص‏7) . از نظر امام راحل اين انقلاب بهترين انقلابهايى است كه تاكنون واقع شده است (ج‏10 ص‏49) و آن را پديده‏اى كم‏نظير يا بى‏نظير (ج‏15 ص‏85) وانقلابى منحصر به فرد (ج‏15 ص‏118) مى ‏داند. از ويژگيهاى متمايز انقلاب اسلامى از ديدگاه امام خمينى مى‏توان به بعد معنوى و اسلامى نهضت، تحقق آزادى كامل پس از انقلاب، تغيير و تحولات بنيادين و عميق، آرام بودن انقلاب، هويت مستقل و نه شرقى و نه غربى انقلابى و سهيم بودن تمامى اقشار و طبقات جامعه از حمايت از انقلاب اشاره كرد.

1- بعد معنوى و اسلامى انقلاب

از ديدگاه امام رحل (ره) انقلاب اسلامى ايران انقلابى تك بعدى و تك محورى و منحصر به تقاضاهاى مادى نبود بلكه انقلابى چند بعدى بود كه باعث‏شكوفا شدن استعدادهاى مادى و معنوى گرديد و خواهان انقلاب ارزشى و معنوى نيز بود. امام خمينى (ره) ضمن تاكيد بر ماهيت ايدئولوژيك نهضت معتقد بود كهاين انقلاب سياسى يا نيمه سياسى نبود بلكه تمام اسلامى بود (ج‏6 ص‏17) . به نظر امام (انقلاب ايران هم از نظر محتوى و هم ظاهر اسلامى بوده است در صورتى كه انقلابهاى ديگر يا از هيچ لحاظ اسلامى نبوده‏اند و يا تنها از نظر ظاهر اسلامى بوده‏اند (ج‏15 ص‏237) . از نظر ايشان تنها انقلابى كه در عصر فضا و تكنولوژى داراى جنبه مذهبى و اسلامى بوده وانقلابى الهى براى خدا و ايمان بوده است (ج‏15 ص‏76) انقلاب اسلامى ايران مى‏باشد. حضرت امام ضمن تاكيد بر عامل عقيده و ايمان و معنويت قيام و راه اسلامى و الهى نهضت (ج‏13 ص‏277 و ج‏14 ص 264) انقلاب اسلامى ايران را انقلاب ارزشها و به عبارت ديگر انفجار نور مى‏داند. از آن لحاظ كه براى خدا و ايمان و دستيابى به اهداف معنوى و متكى بر عقايد اسلامى بوده است (ج‏6ص‏76و ج‏15 ص‏76) . به نظر امام خمينى (ره) ساير انقلابها جهت رسيدن به مسائل دنيوى بوده ولى انقلاب اسلامى ايران اهداف متعالى‏ترى داشته است. (ج‏17 ص‏54و63)
ايشان در جايى ديگر اشاره مى‏كند كه طريقه‏هاى ديگر براى وصول به چيزهاى دنيوى و انقلاب اسلامى براى وصول به ارزشهاى اسلامى است. (ج‏17 ص‏63) با توجه به اينكه اين انقلاب معنوى و تكامل‏گرا بود از نظر امام از همان آغاز حركت، راه آينده مشخص بود كه اين مشخص بودن هدف موجبات همراهى اكثريت توده‏هاى مردم با قيام اسلامى مزبور را فراهم آورد (ج‏16 ص‏12) چرا كه معنويت قيام مانع از تحقق ساير اهداف سياسى آن يعنى آزادگى، عدالت و رفع تبعيضهاى اجتماعى نمى‏گرديد. بدين لحاظ بود كه حضرت امام قيام اسلامى و الهى ايران را به دليل ماهيت اسلامى آن برتر از ساير انقلابها و بهتر از تمامى انقلابها مى‏داند (ج 10 ص‏42، ج‏13ص‏32) و به دليل اين ويژگى ايدئولوژيك و اسلامى بود كه انقلاب اسلامى ايران ضمن توجه به صدور انقلاب وتاكيد بر سياست جهانى (ج‏17ص‏39 و 138) داراى ابعاد جهانشمول و فراوطنى مى‏باشد.

2- تحقق آزادى كامل پس از انقلاب

به نظر امام بعد از هر انقلابى آشفتگى و در نتيجه اختناق بوده است (ج‏111 ص‏191) اما ويژگى متمايز انقلاب اسلامى آنست كه بر خلاف ساير انقلابها از همان روز اول همه گروهها را فرصت داد، همه روزنامه‏ها را اجازه داد و همه اجتماعات را اجازه فعاليت داد. (ج‏10 ص‏68) . عدم برقرارى حكومت نظامى (ج‏13 ص‏18) يا قتل عام يا تصفيه‏هاى توام با كشتار، اجازه انتشار روزنامه‏ها و عدم توقيف آنها، عدم منع اجتماعات يا حبس افراد ياتعطيلى احزاب (ج‏11 ص‏107) و نيز احترام به اقليت‏هاى مذهبى همگى از مظاهر وجود آزادى مطلق (ج‏10ص‏107و 108) فورا پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران مى‏باشد. از اين لحاظ حضرت امام انقلاب اسلامى ايران را پر ثمر و كم ضايعه (ج‏13ص‏181) مى‏داند و معتقد است ثمرات انقلاب در مقابل ضايعات و مضراتش زياد و چشمگير مى‏باشد (ج‏15ص‏85 و 196)
امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

چهارشنبه 17 آبان 1391 - 18:59
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 1 نظريه انقلاب اسلامى از ديدگاه امام خمينى(ره).... ادامه.....
3- تغيير و تحولات بنيادين و عميق

بيشتر انقلابها صرف دست‏به دست‏شدن قدرت در معناى حداقل‏گرا مى‏باشد در حاليكه انقلاب اسلامى ايران از آن لحاظ كه علاوه بر انتقال قدرت، خواهان ايجاد تغييرات بنيادين در ارزشها و دگرگونى در تمام ابعاد وجودى جامعه و فرد بود (ج‏19 ص‏269) . از اينرو در نهضت‏حداكثرگراى ايران، مردم خواستار تغييراتى اساسى در همه ابعاد جامعه ايرانى اعم از سياسى، اقتصادى و فرهنگى بودند. ويژگى متمايز انقلاب اسلامى ايران آنست كه تحول معنوى و ايدئولوژيك و دگرگونى درونى در تمامى اقشار جامعه ايجاد كرد (ج‏11ص‏190 و191) و ضمن تاكيد بر گفتمان بازگشت‏به خويشتن و دورى از خودهاى تحميلى، انقلابى فردى را در انسان ايجاد كرد تا موجد انقلاب و تحول و دگرگونى در جامعه و اجتماع ايران گردد.


4- آرام بودن انقلاب


از نظر حضرت امام انقلاب اسلامى به انقلابات ديگر كه در طول تاريخ واقع شده يك انقلاب آرام بوده و يك انقلابى بوده كه ثمراتش زياد چشمگير و ضايعات نسبت‏به ثمراتش كم بوده است (ج‏15ص‏85) . آرام بودن انقلاب به دليل آرامش خاطر ملت و عدم ترس و واهمه (ج‏8ص‏126) و اسلامى و انسانى بودن انقلاب (ج‏5 ص‏75)، فقدان خشونت و خونريزى، عدم نابسامانى و كم بودن قتل و كشتار انسانها بوده است (ج‏10 ص‏49) . از اين رو برترى انقلاب ايران در مقايسه با ساير انقلابها به دليل اصلاح سريع امور كشور وجود امنيت و آرامش و عدم برقرارى حكومت نظامى پس از انقلاب برخلاف كشورهاى ديگر بوده است (ج‏16 ص‏82) .


5- هويت مستقل و نه شرقى - نه غربى انقلاب


امام خمينى معتقد است كه انقلاب اسلامى ايران به دليل هويت مستقل اسلامى خود از ساير انقلابها متمايز مى‏باشد. انقلاب اسلامى ايران به دليل عدم وابستگى به اردوگاههاى شرق و غرب و عدم اتكا به يكى از دو قطب قدرت و صرفا در ساير وابستگى به مبدا حقيقى يعنى الله و با نقطه اتكاء توكل برخداى تبارك و تعالى، توانست در مقابل تمامى قدرتها عليرغم كمى عده و عده و كمى ابزار جنگ مقاومت نمايد (ج‏15 ص‏9) . كه در اين رابطه حضرت امام به آيه شريفه كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله استناد مى‏جستند و بر اين مبنا معتقد بودند كه انقلابهاى ديگر به شرق و غرب وابسته بوده ليكن انقلاب اسلامى ايران انقلابى ملى بر اساس اسلام و نظير انقلابات انبياء بوده و جز به خداى متعال هيچ اتكاء و وابستگى ندارد (ج‏15ص‏118) و از اين لحاظ بيشتر از ساير انقلابها مورد هجوم تبليغاتى و تسليحاتى واقع شده است (ج‏16 ص‏149) ; چرا كه انقلاب اسلامى ايران داراى خصوصيتى مستقل بوده است در حالى كه انقلابهاى ديگر بيشتر چپى يا راستى بوده است (ج‏15ص‏9) . به دليل عدم وابستگى به قدرتهاى بزرگ (ج‏19ص‏5 وج‏13 ص‏257 و 258)، اين انقلاب غيروابسته (ج‏15 ص‏118) توانست‏با فقدان ابزار و ساز وسلاح و صرفا با قدرت ايمان برابر قدرتهاى شيطانى كه تا دندان مسلح بودند غلبه كند (ج‏6ص‏8) .


6- سهيم بودن تمامى اقشار و طبقات جامعه در حمايت از انقلاب


حضور مردم در صحنه براى حمايت از انقلاب و دولت و تعلق انقلاب به تمام اقشار و طبقات جامعه از ويژگيهاى متمايز انقلاب اسلامى ايران از ديدگاه امام راحل بوده است (ج‏16ص‏82) . ايشان معتقدند: انقلاب ايران بهترين انقلابى بوده است كه در دنياى كنونى پيدا شده است و نكته‏اش هم اين است كه ملت مسلمان، انقلاب كردند، انقلاب مربوط به حزبى نبوده است، از طرف نظامى نبوده است‏بلكه از طرف خود ملت; و خود ملت مسلمان آن را به پيروزى و ثمر رساندند. (ج‏10ص‏68) از اينرو ويژگى متمايز انقلاب اسلامى خاستگاه و منشا مردمى و عدم تعلق آن به طايفه‏اى خاص بوده است. امام خمينى (ره) خصوصيت مهم انقلاب را در دولتى نبودن، حزبى نبودن، فرقه‏اى نبودن، ارتشى نبودن و مربوط نبودن به كودتا مى‏داند (ج‏15ص‏118) و از اين لحاظ انقلاب اسلامى را انقلابى ملى، مردمى و تكامل گرا مى‏داند (ج‏13 ص‏247) كه بر مشاركت وسيع مردم در صحنه سياسى و پشتوانه قوى مردمى (ج‏15 ص‏35) استوار است. ايشان معتقد است ويژگى مهم انقلاب اين است كه اين انقلاب توسط خود مردم و مردم عادى خصوصا طبقه مستضعف و بدون وجود عوامل خارجى و صرفا با توكل به خداوند انجام شده است (ج‏15 ص‏91) .
زيرين بودن انقلاب و نه زبرين بودن آن (ج‏17 ص 82) به خاطر آنست كه عامه مردم از ارتش و غير ارتشى، كارمند و كارگر و كشاورز در آن دخالت داشتند و مربوط به گروهى خاص يا مورد حمايت آن نبود بلكه از ميان توده مردم شعله‏ور شده بود و از طرف توده مردم تقويت و حمايت مى‏گرديد. از اينرو و توده مردم اعم از شهرى و روستايى و كارگر و كشاورز هم علت موجده انقلاب و هم علت معده آن بودند. سهيم بودن تمامى مردم در پيروزى نهضت (ج‏6ص‏11) و تمركز امور در دست ملت مسلمان (ج‏13ص‏29) موجب آن گرديد كه اين انقلاب برخاسته از متن مردم شكست ناپذير باشد (ج‏16 ص‏26) . از اينرو قيام يكپارچه مردم و حضور ملت در صحنه به انقلاب اسلامى ايران خصوصيت ملى و مردمى از لحاظ منشا و تدوم داده است (ج‏14 ص‏203وج‏15 ص 118) به گونه‏اى كه امام خمينى (ره) هيچگونه انفكاك و جدايى بين دولت و ملت در اين انقلاب قائل نيست. (ج‏15ص‏85)


ب - دستاوردهاى انقلاب اسلامى


امام خمينى براى انقلاب دو مرحله فروپاشى نظام طاغوت و مرحله بازسازى پس از پيروزى بر رژيم شاهنشاهى را قائل بودند كه دستاوردهاى انقلاب را در رابطه به حكومت اسلامى پس از انقلاب مطرح مى‏نمودند. در اين رابطه ثمرات، مايه‏ها و آثار انقلاب را همانا تحول در نهادهاى سياسى - اجتماعى، آزادى، استقلال، گسترش مشاركت‏سياسى، جايگزينى ارزشهاى اسلامى و بيدارى ملل مسلمان جهان مى‏دانستند كه ذيلا تفصيل آنها مى‏آيد:


1- تحول در نهادهاى سياسى - اجتماعى


در رابطه باتحول در نهادهاى سياسى - اجتماعى، حضرت امام بيشترين تاكيد را بر پيدايش دولت‏خدمتگزار به عنوان دستاورد عمده انقلاب اسلامى داشتند.
به نظر امام ايجاد دولت مردمى كه مظهر اتحاد و همدلى دولت و ملت‏بشمار مى‏آيد از بركات انقلاب محسوب مى‏شود. چرا كه هدف كارگزاران حكومت اسلامى خدمت‏به اقشار مردم (ج‏19 ص‏161)، كار براى مستضعفان و براى مردم (ج‏19 ص‏242)، حتى به مناطق محروم و ارائه خدمات به روستاهاى كشور (ج‏13ص‏46)، ايجاد امنيت داخلى، كاهش بيكارى و بازسازى و سالم سازى ادارات مى‏داند. بدين دليل است كه دولت اسلامى مستظهر به پشتيبانى ملت ايران است. از اينرو حكومت اسلامى مظهر تحقق حقوق حكومت‏بر ملت و حقوق ملت‏بر حكومت است. (ج‏8 ص‏146) . از نظر حضرت امام (ره) كاركرد حكومت انقلابى، تهيه و تنظيم قوانين باتوجه به معيارهاى عدل اسلامى، جارى ساختن احكام و قوانين الهى، احقاق حق و تعديل حقوقها و وفع تبعيضها مى‏باشد. (ج‏13 ص‏14) از ديدگاه ايشان، مردم در مقابل قانون برابر و على‏السواء هستند و كارگزاران در برخورد، رفتار و گفتار با مردم رعايت عدالت را مى‏نمايند (ج‏19ص 226) و سعى دارند با بركندن ريشه فقر و استضعاف به گونه‏اى عمل كنند كه عامه مردم شكوه نظام عدل اسلامى را لمس نمايند. ساده‏زيستى و عدم دلبستگى به مال و مقام از سوى كارگزاران (ج‏19ص‏11) و كم كردن تشريفات (ج‏19ص‏226) موجب مى‏شود كه زمامدار حكومت اسلامى با پايين ترين فرد جامعه برابر و يكسان باشد (مصاحبه امام با روزنامه لبنانى النصر 2 آذر 1357) به گفته امام، در جمهورى اسلامى زمامداران مردم نمى‏توانند با سوء استفاده از مقام ثروت‏اندوزى كنند و يا در زندگى روزانه امتيازاتى براى خود قائل شوند (مصاحبه امام (ره) با روزنامه ايتاليايى كوريره دلاسرا در 11 آبان 1357) و حكومت اسلامى را كه در آن مسئولين از خود مردم هستند، (ج‏16ص‏12) از الطاف خفيه الهى برمى‏شمرد. چرا كه در سايه آن خداوند نعمت طمانينه، آرامش، سكينه قلب و اطمينان قلب را به آحاد جامعه اسلامى مى‏دهد (ج‏14ص‏165و166) . از سوى ديگر تشكيل حكومت عدل اسلامى مستلزم رفتار عادلانه قوه قضائيه يا عامه مردم بر اساس‏موازين‏اسلامى است (ج‏19ص‏184) . در رابطه با نهادهاى سياسى - اجتماعى، امام خمينى (ره) تغيير بنيادين در مجلس، قوه قضائيه، شهربانى، ژاندارمرى، راديو و تلويزيون، مطبوعات، قواى مسلحه مثل ارتش، سپاه پاسداران، بسيج و كميته و مردمى شدن آنان را با توجه به بيشتر آنها از طبقه متوسط و مادون متوسط هستند (ج‏15 ص‏40) از دستاوردهاى انقلاب اسلامى مى‏داند و انسجام ميان نهادها و ارگانهاى اسلامى و انقلابى را گامى عمده در نهادينه شدن آنها تلقى مى‏ نمايد.


2- آزادى


امام خمينى (ره) آزادى بيان و قلم و فكر وانديشه را از دستاوردهاى مهم انقلاب مى‏دانستند. ايشان رفع اختناق، ايجاد فضاى آزادو گشوده شدن درهاى زندانهاى جهنمى به روى علما و روشنفكران را از پيامدهاى انقلاب اسلامى برمى‏ شمردند و با اعتقاد به اينكه حكومت اسلامى مظهر حاكميت مردم و قدرت آنان است‏برآزادى اجتماعات و انتخابات و مراجعه به آراى عمومى تاكيد داشتند كه در اين رابطه به صر احت اعلام مى‏داشتند: ما موافق رژيم آزاديهاى كامل هستيم. (مصاحبه امام (ره) با روزنامه فرانسوى فيگارو 22 مهر 1357) از سوى ديگر، حضرت امام بر تحقق نهادهاى جامعه مدنى از قبيل احزاب و رسانه‏ها تاكيد عمده داشتند. مصاحبه امام با روزنامه ايتاليايى كوريره دلاسرا در 11 آبان 1357) بشرط آنكه اين آزادى منجر به هدايت عمومى گردد آنجا مى‏فرمايند: مطبوعات بايد يك بنگاه هدايت‏باشند يعنى به صورتى كه اگر دست مردم بيفتد مردم هدايت‏شوند. (ج‏18 ص‏65)


گسترش مشاركت‏ سياسى


امام خمينى (ره) پيش شرط عمده تحقق مشاركت‏سياسى گسترده مردم را رفع اختلافات داخلى و وحدت اقشار و اجتماع آنان با يكديگر در كمال آرامش مى‏دانستند (ج‏8 ص‏126) كه بهترين ثمره و بركت نهضت از نظر ايشان بشمار مى‏آمد. پيش شرط ديگر تحقق مشاركت‏سياسى، افزايش خودآگاهى عمومى است. امام خمينى معتقد است كه تحول روحى عظيم در ملت منجر به از بين رفتن خود باختگى و آگاهى مردم مسلمان به قدرت خود گرديده است (ج‏15 ص‏74 وج‏17ص‏189) كه اين امر موجب ارتقاء خودباورى و افزايش مشاركت‏سياسى شده است.
در رابطه با مظاهر مشاركت‏سياسى، امام خمينى، احياء شخصيت زن و حضور آن همگام با مردان در تمامى مسائل اجتماعى و همدوش بودند مردان و زنان در فعاليت‏هاى اجتماعى و سياسى را از بركات مهم نهضت‏برمى‏شمرند (ج‏18 ص‏264) و معتقدند كه در حكومت اسلامى، با شركت دادن زنان در امور اجتماعى، به مقام والاى آنها ارزش نهاده مى‏شود. از ديگر مظاهر مشاركت‏سياسى - گسترده مردم مى‏تواند به احياى سنن فراموش شده از قبيل برپايى نمازجمعه اشاره كرد (ج‏17 ص‏82) . به نظر امام (ره) مشاركت‏سياسى مردم در امور سياسى - عبادى مثل نماز جمعه، كه موجب اتحاد و همفكرى آنان و مقابله با توطئه‏هاى دشمنان اسلام مى‏شود از ثمرات نهضت اسلامى ايران محسوب مى‏گردد. (ج‏17 ص 82) از جمله نتايج و پيامدهاى مشاركت‏سياسى مردم از نظر امام مى‏توان به رشد روحيه ابتكار، خلاقيت‏ها، استعدادها و ابتكارات در زمينه‏هاى ادبى، نظامى، علمى، فنى و آموزشى اشاره كرد (ج‏15 ص‏207) از ديگر نتايج انقلاب مى‏توان آشكار شدن ماهيت‏برخى گروهها و جريانهاى مخالف بويژه منافقان را مورد مداقه قرار داد چرا كه آنان با گرايش به، خشونت و جلوگيرى از بازسازى مانعى عمده بر سر راه مشاركت‏سياسى - اجتماعى تلقى مى‏شدند و در اثر چنين عملكردى بود كه مردم ايران به ماهيت آنان پى بردند و به دنبال اين روشنگرى بود كه برخى جوانان از خواب غفلت‏بيدار شدند و همگام با عامه مردم به بازسازى انقلاب اهتمام نمودند.


4- استقلال


از جمله دستاورهاى انقلاب اسلامى تحقق استقلال در تمامى ابعاد سياسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى بود كه همانا نتيجه خروج از سلطه شرق و غرب، (ج‏15 ص‏260) و عدم اتكاء به سياست قدرتهاى شرقى و غربى بشمار مى‏آمد. احساس قدرتمندى و توانايى مقابله با قدرتهاى بزرگ موجب آن شد كه ملت ايران با تحقق انقلاب اسلامى بر قدرتهاى شيطانى پيروز شود و حكومتى بدور از دخالت قدرتهاى بزرگ در امور داخلى خويش را بنيان نهد.


1- 4- استقلال سياسى


به نظر حضرت امام منظور از استقلال سياسى اراده آزاد تصميم‏گيرى ملت‏براى تعيين سرنوشت‏خود و عدم سلطه يا دخالت اجانب در سرنوشت مردم ايران بود (مصاحبه با روزنامه ايتاليايى دلاسرا 11 آبان 1357) . از مصاديق اين استقلال از ديدگاه امام (ره) مى‏توان به مبارزه و ايستادگى ملت در برابر قدرتهاى زمان و وابستگان خارج و داخل آنها (ج‏15ص‏74) و عدم اتكاء به يكى از قطبهاى شرق و غرب و پيمودن صراط مستقيم (ج‏19 ص‏5) اشاره كرد.


2- 4- استقلال اقتصادى


منظور امام (ره) از استقلال اقتصادى همانا برچيده شدن بساط غارتگرى و چپاولگرى‏هاى استعمار و وابستگان سرسپرده آنان بود. از مظاهر اين استقلال مى‏توان به خود كفايى كشاورزى و صنعتى، ايجاد مراكز عمرانى، افزايش توليد انرژى ، بالا رفتن ذخاير ارزى مملكت از طريق بكار گرفتن صحيح ارز حاصل از فروش نفت و راه‏اندازى كارخانه‏ها اشاره كرد.


3- 4- استقلال فرهنگى


امام خمينى با اذعان به اينكه راس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است از جمله دستاوردهاى انقلاب اسلامى را برقرارى فرهنگ استقلالى در جامعه توسط دانشگاه مستقل و حوزه مهذب مى‏دانستند (ج‏13ص‏206و209) . از جمله مظاهر اين استقلال مى‏توان به استقلال فكرى، رهايى از استعمار فكرى و جايگزين ساختن مغز تفكر استقلالى (ج‏10 ص‏276 و277) اشاره كرد.


4- 4- استقلال نظامى


امام خمينى مظهر اين استقلال را بيرون راندن مستشاران و اربابان پرمدعا و باجگير و كارشكن ونيز بر چيده شدن پايگاههاى نظامى و قطع خريدهاى تسليحاتى مى‏دانستند.


5- جايگزينى ارزشهاى اسلامى و ايجاد تحول روحى


امام خمينى از مهمترين دستاوردهاى انقلاب را احياء مجدد اسلام و آشكار شدن نقش دين در تحرك دادن به اجتماع (ج‏17 ص‏64) ايجاد تحول روحى در مردم از ماديات به معنويت (ج‏17 ص‏93) و ايجاد دگرگونى در ارزشها (ج‏16 ص‏188) مى‏داند. از ثمرات نهضت اسلامى ايران به نظر امام خمينى تحول روحى عظيم در ملت‏به لطف و عنايت الهى (ج 17 ص‏189و ج 8 ص‏182) و توجه به اخلاقيات و معنويات بود. ايشان يكى از مصاديق جايگزين شدن ارزشهاى اصيل اسلامى به جاى ارزشهاى طاغوتى را بسته شدن مراكز گسترده فساد و فحشاء و عشرتكده‏هاى منحرف كننده نسل جوان و از بين رفتن كارهاى خلاف شرع و مفاسد اجتماعى به بركت تحول اخلاقى در جوانان مملكت و تقويت روحيه اسلامى و معنوى آنها مى‏داند. (ج‏16 ص‏14 وج‏17 ص‏54)، از اينرو دستاورد مهم فرهنگى انقلاب از ديدگاه امام خمينى همانا بر چيده شدن مظاهر فساد و كشيده شدن جوانان از عشرتكده‏هاى زمان طاغوت به صحنه مقدس دفاع و پيكار دين و مملكت (ج‏17ص‏54) و تحول اخلاقى در زنان از فساد و بى‏حجابى به عفت و حجاب و تبعيت از حضرت زهرا (س) و زينب (س) مى‏داند. اين تحول علاوه بر جنبه معنوى (ايجاد عشق به كمال مطلق) داراى ابعاد تربيتى نيز بود كه مصداق مهم آن اصلاح مراكز علمى از طريق بازيابى شخصيت و هويت از دست رفته و تعهد جوانان به اسلام بشمار مى‏آيد. از ديگر مظاهر اين تحول ارزشى مى‏توان به ايجاد احساس مسئوليت و تعهد اسلامى در مردم و به عبارت ديگر احساس مسئوليت در مقابل اسلامى بودن خود و اسلامى كردن ديگران اشاره كرد.


6- بيدارى ملل مسلمان جهان


امام خمينى (ره) از مهمترين دستاوردهاى اسلامى قيام را ايجاد پيوند ارتباط هرچه بيشتر بين شيعه و سنى و تشكيل آنها به عنوان يك نيروى واحد و قدرتمند جهانى در برابر قدرتها (ج‏17 ص‏82) مى‏داند و معتقد است انقلاب اسلامى ايران مى‏تواند با صدور ارزشهاى خويش گامى عمده در بيدارسازى و آگاهى مسلمانان جهان بردارد و بدينترتيب به ارائه چهره واقعى از اسلام اهتمام نمايد (ج‏17 ص‏121) . از ديگر دستاوردهاى بين المللى انقلاب اسلامى مى‏توان به مطرح شده ملت ايران در محاسبات ابرقدرتها (ج‏17ص‏63)، تبديل ملت ايران از حالت انزوا به حضور و معرفى ايران به عنوان مركز مبارزه عليه استعمار و كانون مبارزه و برهم زننده محاسبات ابرقدرتها (ج‏17ص‏63) اشاره كرد كه اين مهم گامى عمده در جهت اتحاد ملل دنيا و تبديل آنها به مت‏بزرگ اسلامى بشمار مى‏آيد (ج‏13 ص 225)


ج - عوامل تداوم و استمرار انقلاب اسلامى ايران:


امام خمينى بر مرحله تداوم و استمرار انقلاب بيش از مرحله پيروزى تاكيد داشتند و معتقد بودند كه انقلاب همچون طفلى مى‏ماند كه بايد تربيتش كرد، پرستارى مى‏خواهد. (ج‏19 ص‏107)
امام خمينى ضمن تلقى تداوم انقلاب به عنوان اهم واجبات شرعى (ج‏19 ص‏27) معتقد بودند رسيدن به پيروزى آسانتر از حفظ پيروزى است (ح‏14 ص‏70) همانگونه كه كشورگشايى آسان است ليكن كشوردارى مشكل است. (ج‏15ص‏201)
ايشان بر اين اعتقاد بودند كه عوامل موجده انقلاب همانا عوامل مبقيه آنست آنجا كه در وصيت‏نامه سياسى - الهى خود مى‏فرمايند: بى ترديد رمز بقاء انقلاب اسلامى همان رمز پيروزى است. يعنى همانگونه كه‏انگيزه الهى مردم عامل عمده قيام بوده است مقصد الهى نيز عامل تداوم انقلاب بشمار مى‏آيد. لذا امام راحل بر حفظ عوامل پيروزى (ج‏8 ص‏54 تا56) و حفظ نهضت‏به همان صورت اوليه (ج 6ص‏38) براى تداوم و زنده‏ماندن انقلاب تاكيد داشتند. در اين رابطه، ايشان بر عواملى از قبيل وحدت مقصد و كلمه، حفظ ارزشها، حضور دائم مردم در صحنه، وفادارى متقابل ملت و مسئولان، نوسازى مادى و معنوى، تقويت و توسعه تبليغات داخلى و خارجى و حفظ ايران به عنوان‏ام‏القراى جهان اسلام تاكيد داشتند.


1- وحدت مقصد و كلمه


امام خمينى حفظ وحدت كلمه را ضامن تداوم پيروزى انقلاب مى‏داند (ج‏19 ص‏29) و انسجام و وحدت نظر ملت‏با تمسك به حبل‏الله و اتكال به خداى متعال را ضامن حفظ پيكره نظام مى‏داند (ج‏15ص‏135) و ج‏11ص‏23 و ج 7ص‏208) . ايشان به استناد به آيه شريفه واعتصموا بحبل‏الله جميعا و لاتفرقوا و حديث نبوى يدالله مع الجماعة معتقدند كه مسلمانان بايد يد واحده، داراى وحدت كلمه و مقصد و روح هميارى و تعاون باشند (ج‏8 ص‏93 و188) تا در سايه اخوت اسلامى و حفظ تفاهم، برادرى (ج‏12 ص‏165) اسلامى را محافظت نمايند.
امام خمينى انسجام و وحدت نظر ملت و جلوگيرى از تفرقه ميان گروههاى مختلف (ج‏6ص‏86) را گامى عمده در فراگير شدن نهضت‏بر مبناى مقصد و شعار واحد مى‏دانند و معتقدند اتحاد بين حوزه و دانشگاه (ج‏17 ص‏26)، همبستگى ديانت و سياست (ج‏5ص‏47) و حضور روحانيت در صحنه همگام با ساير اقشار ملت موجب تحكيم پايگاه اخوت و در نتيجه تسهيل صدور ارزشهاى آن مى‏گردد. از سوى ديگر ايشان بر وحدت پيام و هماهنگى همه مراكز الهام‏بخش تاكيد دارند و معتقدند: ايجاد ارتباط و اتحاد بين مسلمانان جهان از قبيل شيعه و سنى از طرق گوناگون مثل سفرهاى رسمى و غير رسمى و يا سفرهاى مذهبى عظيم حج، سبب آشنايى و اخوت مسلمانان جهان با يكديگر و رساندن پيام انقلاب اسلامى ايران به گوش مسلمانان جهان مى‏شود. (ج‏15 ص‏190، و ج‏17 صص‏29 و 82)


2- حفظ ارزشهاى اسلامى و معنوى


امام خمينى مردم را به باقى بودن بر احياى احكام الهى (ج‏13ص‏28)، پايبندى به دين اسلام به عنوان يك امانت، و جهد و كوشش در راه معرفى و ترويج مكتب اسلام (ج‏6 ص‏17) فرا مى‏خواند و بر حفظ انقلاب درونى و تحول اخلاقى تاكيد مى‏نمايد. در اين رابطه حضرت امام بر حفظ روحيه صبر و تحمل بر اساس آيه شريفه فاستقم كما امرت و بقاء روحيه مقاومت، ايثارگرى، فداكارى و شهادت‏طلبى و سلحشورى (ج‏16ص‏120، ج‏18ص 186 ، ج‏19ص 13ص‏31) تاكيد دارند و معتقد به حفظ خط معنويتى مى‏باشند كه ملت‏به خاطر آن قيام كرد (ج‏15ص‏190) ايشان ضمن تاكيد بر فرهنگ ايثار و شهادت، صبر و استقامت انقلابى را در جهت‏حفظ دين مقدس اسلام و رفع مشكلات و كمبودها مورد توصيه قرار مى‏دهند (ج‏17ص‏100) . امام خمينى (ره) با استناد به آيه شريفه ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم حفظ ارتباط با خدا و اتكال به ذات مقدس حق (ج‏15ص‏182وج‏19 ص‏74) را تا قطع مابقى ريشه‏هاى فساد ضرورى مى‏دانند و تداوم روحيه اخلاص وانگيزه الهى قبل از انقلاب (ج‏8صص‏9و 89) بيرونى و تحول درونى را بالاترين پيروزيها محسوب مى‏نمايد (ج‏7ص‏40) از اينرو، از جمله عوامل استمرار انقلاب از ديدگاه حضرت امام حفظ ايمان به الله و توجه به ترجيح قدرت ايمان و اراده خداوندى بر قدرتهاى مادى است كه دراين رهگذر ايشان بر حفظ مجالس عزادارى به عنوان عامل تشجيع مردم و تداوم راه نهضت تاكيد دارند .


3- حضور دائم مردم در صحنه


امام خمينى بر اساس آيه شريفه كلكم راع و كلكم مسوول مسئوليت‏حفظ انقلاب را همگانى مى‏داند (ج‏12ص‏165) و معتقد است مشاركت مردم و حضور دائم آنان در صحنه موجب افزايش درجه خلوص قدرت و استحكام انقلاب اسلامى مى‏گردد (ج‏13ص‏31 و ج‏19ص‏195) . ايشان بر اين اعتقاد است كه همه اقشار و افراد جامعه بايد بدون استثناء در مسائل جامعه شركت و در امور مملكتى دخالت نمايند و همواره ناظر كارهاى مسئولين مملكت‏خود باشند و اشتباهات آنان را گوشزد نمايند. (ج‏15ص‏62 و 76) ايشان بقاء مردم انقلابى در صحنه را براى دفع توطئه‏هاى بيگانگان و نگهبانى از ثمرات انقلاب و خون شهيدان ضرورى مى‏دانند (ج‏16ص‏24و47) و معتقدند وقتى انقلاب از متن مردم باشد نمى‏شود آن را شكست داد (ج‏16ص‏26) امام خمينى معتقد است استقامت و حضور هميشگى مردم در صحنه (ج ص‏124 و 137) مستلزم آگاهى و هوشيارى و بيدارى ملت نسبت‏به عوامل ضد انقلاب و توطئه‏ها، شرارتها و مفاسد آنان مى‏باشد (ج‏6 ص‏16و ج 17ص‏17) . ايشان بى تفاوتى را جايز نمى‏شمردند و معتقد به همت عمومى در اصلاح امور (ج‏6ص‏271) و اراده قوى در سركوب توطئه‏ها (ج‏6ص‏21) از سوى مردم انقلابى مى‏باشند و بدينگونه بر هوشيارى ملت جهت تصفيه مغرضين، جلوگيرى از نفوذ بى‏دينان در صفوف مردم و عدم رخنه غير معتقدان به اسلام در صفوف انقلابيون تاكيد وافر دارند (ج‏6ص‏22و28) بنابراين امام خمينى معتقد است‏براى حفظ انقلاب اسلامى و خنثى‏سازى دسيسه‏ها مردم ايران نبايستى ازهيچ كوششى فروگذار نمايند و بايستى سعى كنند از جوسازان خدانشناس و متكبران بى‏اعتناء به اسلام تاثير نپذيرند، از شايعه سازان مخالف مصالح عمومى انقلاب پيروزى ننمايند و به تبليغات غرض‏آلود و دلسرد كننده دشمنان انقلاب و اسلام گوش فرا ندهند. (ج‏16ص‏47 وج‏6 ص‏20وج‏17ص‏29) . امام خمينى بر اين اعتقاد است كه مظهر حضور دائم مردم در صحنه شركت در راهپيماييها و حضور در مراكز آگاهى بخش و پايگاهها و كانونهاى اصلى مبارزه است. در اين رابطه ايشان تاكيدى ويژه بر حضور در مساجد و شركت گسترده مردم در نمازهاى وحدت آفرين جمعه دارند (ج‏17ص‏54و ص‏84) زيرا از ديدگاه ايشان شركت گسترده مردم در تظاهرات و راهپيماييها و برپايى نماز جمعه، باعث تفاهم و آگاهى ملت از مسائل سياسى و دينى روز مى‏شود (ج‏17 ص‏74)


4- وفادارى متقابل ملت و مسئولان


امام خمينى (ره) معتقد بودند كه وجود دولت از واجبات حسبيه و وظيفه آن حفظ نظام و برقرارى امنيت است (ج‏13ص‏14) . نظر به اينكه در حكومت اسلامى دولت و ملت از يكديگر جدا نيستند (ج‏8ص‏215 وج‏15 ص‏85) و خلوص قدرت در اين نظام در همبستگى ميان مردم و حكومت متجلى است، امام معتقد است كه از يكسو لازم است مسئولان مملكتى با مردم و مسائل آنان شناخت و آشنايى كامل داشته باشند تا بهتر بتوانند به خدمتگزارى ملت اهتمام نمايند و از سوى ديگر ملت‏بايستى با پشتيبانى همه جانبه از دولت انقلابى، قدر نعمت عظيم انقلاب اسلامى را بداند (ج‏8ص‏13و ج‏19 ص‏109 و241) . بنابراين حضرت امام رابطه‏اى دو سويه ميان ملت و دولت قائلند. در اين رابطه ضمن تاكيد بر دست‏اندركاربودن افراد متعهد د رجمهورى اسلامى (ج‏15 ص‏85) دولت را به انجام اقدامات در جهت جلب نظر ملت توصيه مى‏نمايند (ج‏15 ص‏182) چرا كه معتقدند كسانى مى‏توانند براى مردم كوشش كنند كه داراى‏انگيزه معنوى باشند (ج‏4ص‏254) . از سوى ديگر، امام خمينى بر حفظ حيثيت و وجاهت ارگانهاى مختلف نزد مردم و پشتيبانى ملت از دولت و مجلس و ساير ارگانها تاكيدى وافر دارند (ج‏15ص‏135و200) كه از رهگذر وفادارى متقابل مردم و دست‏اندركاران مملكتى، نهضت اسلامى تداوم و استمرار يابد.


5- نوسازى مادى و معنوى


امام خمينى نوسازى معنوى را مقدم بر نوسازى مادى مى‏دانند و علاوه بر نوسازى و تحول اخلاقى، به معناى خودسازى و دگرسازى (ج‏17ص‏25) تاكيدى عمده دارند. در رابطه بانوسازى آموزشى، ايشان دانشگاهها را عامل حفظ و بقاى انقلاب مى‏دانند (ج‏19ص‏253) و بر اصلاح دانشگاهها و تربيت دانشجويان (ج‏8 ص‏53) تاكيدى وافر دارند كه در اين رابطه براى رسالت و مسئوليت‏خطير دانش‏پژوهان و تعهد مراكز آموزشى در تربيت افراد متعهد و تحويل آنان به جامعه اسلامى اهميتى ويژه قائلند. (ج‏17ص‏26) . از سوى ديگر امام خمينى مبناى نوسازى حقوقى را مسالمت جويى و عدم اتكال دولت‏به سرنيزه (ج‏15ص‏182) از يكسو و قانونمندى و قانونگرايى از سوى ديگر مى‏دانند و در مورد اخير ضمن تاكيد بر اجراى قانون توسط هر كس به نحو احسن، تدوين قانون اساسى را عامل تداوم پيروزى انقلاب وتحصيل قانون اساسى را ضامن استقلال كشور مى‏دانستند (ج‏7ص‏155و 162)
در رابطه با نوسازى مادى، حضرت امام پيش شرط بازسازى را ايجاد آرامش توسط ملت در كشور بدون اتكال به قدرت ديگرى. (ج‏15ص‏182) و پرهيز از طرح مسائل فرعى و شخصى و اختلاف برانگيز (ج‏6 ص‏85و86) مى‏دانستند. و در سايه وجود چنين آرامش، بسيج توده‏هاى مردم در راستاى حفاظت از انقلاب را ضرورى مى‏دانستند و پشتيبانى ملت از نيروهاى نظامى و قواى مسلح و پيونه ميان آنان را شرط عمده كارايى استراتژى بازدارندگى مردمى قلمداد مى‏نمودند. (ج‏15 ص‏107 و145و200)


6- تقويت و توسعه تبليغات داخلى و خارجى


از آنجا كه امام خمينى هدف انقلاب را همانا نفى سلطه فرهنگى اجنبى و نشر فرهنگ غنى اسلامى (ج‏6ص‏219) مى‏دانستند، معتقد به خنثى‏سازى تبليغات سوء بيگانگان واستعمارگران از يكسو (ج‏17ص‏25و157) و تقويت تبليغات اسلامى جهت صدور انقلاب و تبليغ فرهنك اسلامى و آگاه سازى ملل مسلمان جهان در راستاى متكى بودن كشورهاى اسلامى و مستضعفان جهان به قدرت اسلامى خويش از سوى ديگر بودند. (ج‏15ص‏62) .
در رابطه با خنثى سازى تبليغات دشمنان استكبارى، حضرت امام بر اعتماد به نفس و خود اتكايى تاكيدى عمده دارند (ج‏8ص‏76) . زير خودباورى و اعتماد به خويشتن در اثر خودسازى، تربيت وتقويت ايمان است و موجب تاثيرناپذيرى مسلمانان از جوسازان خداشناس و عدم خودباختگى در مقابل تبليغات سوء آنان مى‏شود. (ج‏16ص‏49وج‏17ص‏25)
در خصوص تقويت تبليغات داخلى، امام خمينى بر اصلاح مطبوعات و ايجاد تحول فرهنگى از طريق غربزدايى به منظور حفظ‏ام‏القراى جهان اسلام تاكيد داشتند. (ج‏6 ص‏153و91) و در رابطه با تبليغات خارجى، ايشان بر ايجاد ارتباط مسلمانان جهان اعم از شيعه و سنى و ايجاد نيروى قدرتمند متشكل در برابر استعمارگران، حضور در محافل مشاركت‏بين‏المللى و استفاده از حج‏به عنوان عنصر تبليغى و جهت رساندن پيام اسلام به ملت‏هاى مظلوم جهان تاكيدى ويژه داشتند (ج‏17 ص‏29وج‏15ص‏190) از سوى ديگر ايشان ضمن اهميت قائل شدن براى نقش و كاركرد مساجد كشورهاى اسلامى در صورت عدم عزلت و كناره‏گيرى آنان در مورد مسايل مختلف سياسى (ج‏17ص‏54)، صدور انقلاب اسلامى را در گرو ارتباط هر چه بيشتر با مسلمانان و فعال كردن نقش مساجد در كشورهاى اسلامى به عنوان پايگاههاى نهضت مى‏دانستند.


7- حفظ ايران به عنوان‏ام‏القراى جهان اسلام


امام خمينى ضمن تاكيد برآموزه بناى اسلام در يك كشور معتقد بودند كه رسالت‏ام‏القراى امت طرفينى است‏بدين معنى كه با توجه به حمايت انقلاب اسلامى از مستضعفان و محرومان و ملل اسلامى، مقتضى است مستضعفان جهان نيز بر حفظ انقلاب اسلامى ايران به عنوان نقطه بروز مخالفت و مركز شروع مخالفت‏با ابرقدرتها اهتمام نمايند (ج‏15ص‏117) . بنابراين مستضعفان جهان كه در زير سلطه قدرتى شيطانى هستند بايد همواره سعى در حفظ انقلاب اسلامى ايران به عنوان كانون مبارزه و نقطه مخالفت‏با ابرقدرتهاى جهان داشته باشند زيرا ركود اين مركز و نقطه مبارزه منجر به شكست اسلام و مستضعفان جهان در تمام ممالك اسلامى خواهد شد. (ج‏15 ص‏190)

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

چهارشنبه 17 آبان 1391 - 19:02
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 2 نظريه انقلاب اسلامى از ديدگاه امام خمينى(ره).... ادامه.....
3- تغيير و تحولات بنيادين و عميق

بيشتر انقلابها صرف دست‏به دست‏شدن قدرت در معناى حداقل‏گرا مى‏باشد در حاليكه انقلاب اسلامى ايران از آن لحاظ كه علاوه بر انتقال قدرت، خواهان ايجاد تغييرات بنيادين در ارزشها و دگرگونى در تمام ابعاد وجودى جامعه و فرد بود (ج‏19 ص‏269) . از اينرو در نهضت‏حداكثرگراى ايران، مردم خواستار تغييراتى اساسى در همه ابعاد جامعه ايرانى اعم از سياسى، اقتصادى و فرهنگى بودند. ويژگى متمايز انقلاب اسلامى ايران آنست كه تحول معنوى و ايدئولوژيك و دگرگونى درونى در تمامى اقشار جامعه ايجاد كرد (ج‏11ص‏190 و191) و ضمن تاكيد بر گفتمان بازگشت‏به خويشتن و دورى از خودهاى تحميلى، انقلابى فردى را در انسان ايجاد كرد تا موجد انقلاب و تحول و دگرگونى در جامعه و اجتماع ايران گردد.


4- آرام بودن انقلاب


از نظر حضرت امام انقلاب اسلامى به انقلابات ديگر كه در طول تاريخ واقع شده يك انقلاب آرام بوده و يك انقلابى بوده كه ثمراتش زياد چشمگير و ضايعات نسبت‏به ثمراتش كم بوده است (ج‏15ص‏85) . آرام بودن انقلاب به دليل آرامش خاطر ملت و عدم ترس و واهمه (ج‏8ص‏126) و اسلامى و انسانى بودن انقلاب (ج‏5 ص‏75)، فقدان خشونت و خونريزى، عدم نابسامانى و كم بودن قتل و كشتار انسانها بوده است (ج‏10 ص‏49) . از اين رو برترى انقلاب ايران در مقايسه با ساير انقلابها به دليل اصلاح سريع امور كشور وجود امنيت و آرامش و عدم برقرارى حكومت نظامى پس از انقلاب برخلاف كشورهاى ديگر بوده است (ج‏16 ص‏82) .


5- هويت مستقل و نه شرقى - نه غربى انقلاب


امام خمينى معتقد است كه انقلاب اسلامى ايران به دليل هويت مستقل اسلامى خود از ساير انقلابها متمايز مى‏باشد. انقلاب اسلامى ايران به دليل عدم وابستگى به اردوگاههاى شرق و غرب و عدم اتكا به يكى از دو قطب قدرت و صرفا در ساير وابستگى به مبدا حقيقى يعنى الله و با نقطه اتكاء توكل برخداى تبارك و تعالى، توانست در مقابل تمامى قدرتها عليرغم كمى عده و عده و كمى ابزار جنگ مقاومت نمايد (ج‏15 ص‏9) . كه در اين رابطه حضرت امام به آيه شريفه كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله استناد مى‏جستند و بر اين مبنا معتقد بودند كه انقلابهاى ديگر به شرق و غرب وابسته بوده ليكن انقلاب اسلامى ايران انقلابى ملى بر اساس اسلام و نظير انقلابات انبياء بوده و جز به خداى متعال هيچ اتكاء و وابستگى ندارد (ج‏15ص‏118) و از اين لحاظ بيشتر از ساير انقلابها مورد هجوم تبليغاتى و تسليحاتى واقع شده است (ج‏16 ص‏149) ; چرا كه انقلاب اسلامى ايران داراى خصوصيتى مستقل بوده است در حالى كه انقلابهاى ديگر بيشتر چپى يا راستى بوده است (ج‏15ص‏9) . به دليل عدم وابستگى به قدرتهاى بزرگ (ج‏19ص‏5 وج‏13 ص‏257 و 258)، اين انقلاب غيروابسته (ج‏15 ص‏118) توانست‏با فقدان ابزار و ساز وسلاح و صرفا با قدرت ايمان برابر قدرتهاى شيطانى كه تا دندان مسلح بودند غلبه كند (ج‏6ص‏8) .


6- سهيم بودن تمامى اقشار و طبقات جامعه در حمايت از انقلاب


حضور مردم در صحنه براى حمايت از انقلاب و دولت و تعلق انقلاب به تمام اقشار و طبقات جامعه از ويژگيهاى متمايز انقلاب اسلامى ايران از ديدگاه امام راحل بوده است (ج‏16ص‏82) . ايشان معتقدند: انقلاب ايران بهترين انقلابى بوده است كه در دنياى كنونى پيدا شده است و نكته‏اش هم اين است كه ملت مسلمان، انقلاب كردند، انقلاب مربوط به حزبى نبوده است، از طرف نظامى نبوده است‏بلكه از طرف خود ملت; و خود ملت مسلمان آن را به پيروزى و ثمر رساندند. (ج‏10ص‏68) از اينرو ويژگى متمايز انقلاب اسلامى خاستگاه و منشا مردمى و عدم تعلق آن به طايفه‏اى خاص بوده است. امام خمينى (ره) خصوصيت مهم انقلاب را در دولتى نبودن، حزبى نبودن، فرقه‏اى نبودن، ارتشى نبودن و مربوط نبودن به كودتا مى‏داند (ج‏15ص‏118) و از اين لحاظ انقلاب اسلامى را انقلابى ملى، مردمى و تكامل گرا مى‏داند (ج‏13 ص‏247) كه بر مشاركت وسيع مردم در صحنه سياسى و پشتوانه قوى مردمى (ج‏15 ص‏35) استوار است. ايشان معتقد است ويژگى مهم انقلاب اين است كه اين انقلاب توسط خود مردم و مردم عادى خصوصا طبقه مستضعف و بدون وجود عوامل خارجى و صرفا با توكل به خداوند انجام شده است (ج‏15 ص‏91) .
زيرين بودن انقلاب و نه زبرين بودن آن (ج‏17 ص 82) به خاطر آنست كه عامه مردم از ارتش و غير ارتشى، كارمند و كارگر و كشاورز در آن دخالت داشتند و مربوط به گروهى خاص يا مورد حمايت آن نبود بلكه از ميان توده مردم شعله‏ور شده بود و از طرف توده مردم تقويت و حمايت مى‏گرديد. از اينرو و توده مردم اعم از شهرى و روستايى و كارگر و كشاورز هم علت موجده انقلاب و هم علت معده آن بودند. سهيم بودن تمامى مردم در پيروزى نهضت (ج‏6ص‏11) و تمركز امور در دست ملت مسلمان (ج‏13ص‏29) موجب آن گرديد كه اين انقلاب برخاسته از متن مردم شكست ناپذير باشد (ج‏16 ص‏26) . از اينرو قيام يكپارچه مردم و حضور ملت در صحنه به انقلاب اسلامى ايران خصوصيت ملى و مردمى از لحاظ منشا و تدوم داده است (ج‏14 ص‏203وج‏15 ص 118) به گونه‏اى كه امام خمينى (ره) هيچگونه انفكاك و جدايى بين دولت و ملت در اين انقلاب قائل نيست. (ج‏15ص‏85)


ب - دستاوردهاى انقلاب اسلامى


امام خمينى براى انقلاب دو مرحله فروپاشى نظام طاغوت و مرحله بازسازى پس از پيروزى بر رژيم شاهنشاهى را قائل بودند كه دستاوردهاى انقلاب را در رابطه به حكومت اسلامى پس از انقلاب مطرح مى‏نمودند. در اين رابطه ثمرات، مايه‏ها و آثار انقلاب را همانا تحول در نهادهاى سياسى - اجتماعى، آزادى، استقلال، گسترش مشاركت‏سياسى، جايگزينى ارزشهاى اسلامى و بيدارى ملل مسلمان جهان مى‏دانستند كه ذيلا تفصيل آنها مى‏آيد:


1- تحول در نهادهاى سياسى - اجتماعى


در رابطه باتحول در نهادهاى سياسى - اجتماعى، حضرت امام بيشترين تاكيد را بر پيدايش دولت‏خدمتگزار به عنوان دستاورد عمده انقلاب اسلامى داشتند.
به نظر امام ايجاد دولت مردمى كه مظهر اتحاد و همدلى دولت و ملت‏بشمار مى‏آيد از بركات انقلاب محسوب مى‏شود. چرا كه هدف كارگزاران حكومت اسلامى خدمت‏به اقشار مردم (ج‏19 ص‏161)، كار براى مستضعفان و براى مردم (ج‏19 ص‏242)، حتى به مناطق محروم و ارائه خدمات به روستاهاى كشور (ج‏13ص‏46)، ايجاد امنيت داخلى، كاهش بيكارى و بازسازى و سالم سازى ادارات مى‏داند. بدين دليل است كه دولت اسلامى مستظهر به پشتيبانى ملت ايران است. از اينرو حكومت اسلامى مظهر تحقق حقوق حكومت‏بر ملت و حقوق ملت‏بر حكومت است. (ج‏8 ص‏146) . از نظر حضرت امام (ره) كاركرد حكومت انقلابى، تهيه و تنظيم قوانين باتوجه به معيارهاى عدل اسلامى، جارى ساختن احكام و قوانين الهى، احقاق حق و تعديل حقوقها و وفع تبعيضها مى‏باشد. (ج‏13 ص‏14) از ديدگاه ايشان، مردم در مقابل قانون برابر و على‏السواء هستند و كارگزاران در برخورد، رفتار و گفتار با مردم رعايت عدالت را مى‏نمايند (ج‏19ص 226) و سعى دارند با بركندن ريشه فقر و استضعاف به گونه‏اى عمل كنند كه عامه مردم شكوه نظام عدل اسلامى را لمس نمايند. ساده‏زيستى و عدم دلبستگى به مال و مقام از سوى كارگزاران (ج‏19ص‏11) و كم كردن تشريفات (ج‏19ص‏226) موجب مى‏شود كه زمامدار حكومت اسلامى با پايين ترين فرد جامعه برابر و يكسان باشد (مصاحبه امام با روزنامه لبنانى النصر 2 آذر 1357) به گفته امام، در جمهورى اسلامى زمامداران مردم نمى‏توانند با سوء استفاده از مقام ثروت‏اندوزى كنند و يا در زندگى روزانه امتيازاتى براى خود قائل شوند (مصاحبه امام (ره) با روزنامه ايتاليايى كوريره دلاسرا در 11 آبان 1357) و حكومت اسلامى را كه در آن مسئولين از خود مردم هستند، (ج‏16ص‏12) از الطاف خفيه الهى برمى‏شمرد. چرا كه در سايه آن خداوند نعمت طمانينه، آرامش، سكينه قلب و اطمينان قلب را به آحاد جامعه اسلامى مى‏دهد (ج‏14ص‏165و166) . از سوى ديگر تشكيل حكومت عدل اسلامى مستلزم رفتار عادلانه قوه قضائيه يا عامه مردم بر اساس‏موازين‏اسلامى است (ج‏19ص‏184) . در رابطه با نهادهاى سياسى - اجتماعى، امام خمينى (ره) تغيير بنيادين در مجلس، قوه قضائيه، شهربانى، ژاندارمرى، راديو و تلويزيون، مطبوعات، قواى مسلحه مثل ارتش، سپاه پاسداران، بسيج و كميته و مردمى شدن آنان را با توجه به بيشتر آنها از طبقه متوسط و مادون متوسط هستند (ج‏15 ص‏40) از دستاوردهاى انقلاب اسلامى مى‏داند و انسجام ميان نهادها و ارگانهاى اسلامى و انقلابى را گامى عمده در نهادينه شدن آنها تلقى مى‏ نمايد.


2- آزادى


امام خمينى (ره) آزادى بيان و قلم و فكر وانديشه را از دستاوردهاى مهم انقلاب مى‏دانستند. ايشان رفع اختناق، ايجاد فضاى آزادو گشوده شدن درهاى زندانهاى جهنمى به روى علما و روشنفكران را از پيامدهاى انقلاب اسلامى برمى‏ شمردند و با اعتقاد به اينكه حكومت اسلامى مظهر حاكميت مردم و قدرت آنان است‏برآزادى اجتماعات و انتخابات و مراجعه به آراى عمومى تاكيد داشتند كه در اين رابطه به صر احت اعلام مى‏داشتند: ما موافق رژيم آزاديهاى كامل هستيم. (مصاحبه امام (ره) با روزنامه فرانسوى فيگارو 22 مهر 1357) از سوى ديگر، حضرت امام بر تحقق نهادهاى جامعه مدنى از قبيل احزاب و رسانه‏ها تاكيد عمده داشتند. مصاحبه امام با روزنامه ايتاليايى كوريره دلاسرا در 11 آبان 1357) بشرط آنكه اين آزادى منجر به هدايت عمومى گردد آنجا مى‏فرمايند: مطبوعات بايد يك بنگاه هدايت‏باشند يعنى به صورتى كه اگر دست مردم بيفتد مردم هدايت‏شوند. (ج‏18 ص‏65)


گسترش مشاركت‏ سياسى


امام خمينى (ره) پيش شرط عمده تحقق مشاركت‏سياسى گسترده مردم را رفع اختلافات داخلى و وحدت اقشار و اجتماع آنان با يكديگر در كمال آرامش مى‏دانستند (ج‏8 ص‏126) كه بهترين ثمره و بركت نهضت از نظر ايشان بشمار مى‏آمد. پيش شرط ديگر تحقق مشاركت‏سياسى، افزايش خودآگاهى عمومى است. امام خمينى معتقد است كه تحول روحى عظيم در ملت منجر به از بين رفتن خود باختگى و آگاهى مردم مسلمان به قدرت خود گرديده است (ج‏15 ص‏74 وج‏17ص‏189) كه اين امر موجب ارتقاء خودباورى و افزايش مشاركت‏سياسى شده است.
در رابطه با مظاهر مشاركت‏سياسى، امام خمينى، احياء شخصيت زن و حضور آن همگام با مردان در تمامى مسائل اجتماعى و همدوش بودند مردان و زنان در فعاليت‏هاى اجتماعى و سياسى را از بركات مهم نهضت‏برمى‏شمرند (ج‏18 ص‏264) و معتقدند كه در حكومت اسلامى، با شركت دادن زنان در امور اجتماعى، به مقام والاى آنها ارزش نهاده مى‏شود. از ديگر مظاهر مشاركت‏سياسى - گسترده مردم مى‏تواند به احياى سنن فراموش شده از قبيل برپايى نمازجمعه اشاره كرد (ج‏17 ص‏82) . به نظر امام (ره) مشاركت‏سياسى مردم در امور سياسى - عبادى مثل نماز جمعه، كه موجب اتحاد و همفكرى آنان و مقابله با توطئه‏هاى دشمنان اسلام مى‏شود از ثمرات نهضت اسلامى ايران محسوب مى‏گردد. (ج‏17 ص 82) از جمله نتايج و پيامدهاى مشاركت‏سياسى مردم از نظر امام مى‏توان به رشد روحيه ابتكار، خلاقيت‏ها، استعدادها و ابتكارات در زمينه‏هاى ادبى، نظامى، علمى، فنى و آموزشى اشاره كرد (ج‏15 ص‏207) از ديگر نتايج انقلاب مى‏توان آشكار شدن ماهيت‏برخى گروهها و جريانهاى مخالف بويژه منافقان را مورد مداقه قرار داد چرا كه آنان با گرايش به، خشونت و جلوگيرى از بازسازى مانعى عمده بر سر راه مشاركت‏سياسى - اجتماعى تلقى مى‏شدند و در اثر چنين عملكردى بود كه مردم ايران به ماهيت آنان پى بردند و به دنبال اين روشنگرى بود كه برخى جوانان از خواب غفلت‏بيدار شدند و همگام با عامه مردم به بازسازى انقلاب اهتمام نمودند.


4- استقلال


از جمله دستاورهاى انقلاب اسلامى تحقق استقلال در تمامى ابعاد سياسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى بود كه همانا نتيجه خروج از سلطه شرق و غرب، (ج‏15 ص‏260) و عدم اتكاء به سياست قدرتهاى شرقى و غربى بشمار مى‏آمد. احساس قدرتمندى و توانايى مقابله با قدرتهاى بزرگ موجب آن شد كه ملت ايران با تحقق انقلاب اسلامى بر قدرتهاى شيطانى پيروز شود و حكومتى بدور از دخالت قدرتهاى بزرگ در امور داخلى خويش را بنيان نهد.


1- 4- استقلال سياسى


به نظر حضرت امام منظور از استقلال سياسى اراده آزاد تصميم‏گيرى ملت‏براى تعيين سرنوشت‏خود و عدم سلطه يا دخالت اجانب در سرنوشت مردم ايران بود (مصاحبه با روزنامه ايتاليايى دلاسرا 11 آبان 1357) . از مصاديق اين استقلال از ديدگاه امام (ره) مى‏توان به مبارزه و ايستادگى ملت در برابر قدرتهاى زمان و وابستگان خارج و داخل آنها (ج‏15ص‏74) و عدم اتكاء به يكى از قطبهاى شرق و غرب و پيمودن صراط مستقيم (ج‏19 ص‏5) اشاره كرد.


2- 4- استقلال اقتصادى


منظور امام (ره) از استقلال اقتصادى همانا برچيده شدن بساط غارتگرى و چپاولگرى‏هاى استعمار و وابستگان سرسپرده آنان بود. از مظاهر اين استقلال مى‏توان به خود كفايى كشاورزى و صنعتى، ايجاد مراكز عمرانى، افزايش توليد انرژى ، بالا رفتن ذخاير ارزى مملكت از طريق بكار گرفتن صحيح ارز حاصل از فروش نفت و راه‏اندازى كارخانه‏ها اشاره كرد.


3- 4- استقلال فرهنگى


امام خمينى با اذعان به اينكه راس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است از جمله دستاوردهاى انقلاب اسلامى را برقرارى فرهنگ استقلالى در جامعه توسط دانشگاه مستقل و حوزه مهذب مى‏دانستند (ج‏13ص‏206و209) . از جمله مظاهر اين استقلال مى‏توان به استقلال فكرى، رهايى از استعمار فكرى و جايگزين ساختن مغز تفكر استقلالى (ج‏10 ص‏276 و277) اشاره كرد.


4- 4- استقلال نظامى


امام خمينى مظهر اين استقلال را بيرون راندن مستشاران و اربابان پرمدعا و باجگير و كارشكن ونيز بر چيده شدن پايگاههاى نظامى و قطع خريدهاى تسليحاتى مى‏دانستند.


5- جايگزينى ارزشهاى اسلامى و ايجاد تحول روحى


امام خمينى از مهمترين دستاوردهاى انقلاب را احياء مجدد اسلام و آشكار شدن نقش دين در تحرك دادن به اجتماع (ج‏17 ص‏64) ايجاد تحول روحى در مردم از ماديات به معنويت (ج‏17 ص‏93) و ايجاد دگرگونى در ارزشها (ج‏16 ص‏188) مى‏داند. از ثمرات نهضت اسلامى ايران به نظر امام خمينى تحول روحى عظيم در ملت‏به لطف و عنايت الهى (ج 17 ص‏189و ج 8 ص‏182) و توجه به اخلاقيات و معنويات بود. ايشان يكى از مصاديق جايگزين شدن ارزشهاى اصيل اسلامى به جاى ارزشهاى طاغوتى را بسته شدن مراكز گسترده فساد و فحشاء و عشرتكده‏هاى منحرف كننده نسل جوان و از بين رفتن كارهاى خلاف شرع و مفاسد اجتماعى به بركت تحول اخلاقى در جوانان مملكت و تقويت روحيه اسلامى و معنوى آنها مى‏داند. (ج‏16 ص‏14 وج‏17 ص‏54)، از اينرو دستاورد مهم فرهنگى انقلاب از ديدگاه امام خمينى همانا بر چيده شدن مظاهر فساد و كشيده شدن جوانان از عشرتكده‏هاى زمان طاغوت به صحنه مقدس دفاع و پيكار دين و مملكت (ج‏17ص‏54) و تحول اخلاقى در زنان از فساد و بى‏حجابى به عفت و حجاب و تبعيت از حضرت زهرا (س) و زينب (س) مى‏داند. اين تحول علاوه بر جنبه معنوى (ايجاد عشق به كمال مطلق) داراى ابعاد تربيتى نيز بود كه مصداق مهم آن اصلاح مراكز علمى از طريق بازيابى شخصيت و هويت از دست رفته و تعهد جوانان به اسلام بشمار مى‏آيد. از ديگر مظاهر اين تحول ارزشى مى‏توان به ايجاد احساس مسئوليت و تعهد اسلامى در مردم و به عبارت ديگر احساس مسئوليت در مقابل اسلامى بودن خود و اسلامى كردن ديگران اشاره كرد.


6- بيدارى ملل مسلمان جهان


امام خمينى (ره) از مهمترين دستاوردهاى اسلامى قيام را ايجاد پيوند ارتباط هرچه بيشتر بين شيعه و سنى و تشكيل آنها به عنوان يك نيروى واحد و قدرتمند جهانى در برابر قدرتها (ج‏17 ص‏82) مى‏داند و معتقد است انقلاب اسلامى ايران مى‏تواند با صدور ارزشهاى خويش گامى عمده در بيدارسازى و آگاهى مسلمانان جهان بردارد و بدينترتيب به ارائه چهره واقعى از اسلام اهتمام نمايد (ج‏17 ص‏121) . از ديگر دستاوردهاى بين المللى انقلاب اسلامى مى‏توان به مطرح شده ملت ايران در محاسبات ابرقدرتها (ج‏17ص‏63)، تبديل ملت ايران از حالت انزوا به حضور و معرفى ايران به عنوان مركز مبارزه عليه استعمار و كانون مبارزه و برهم زننده محاسبات ابرقدرتها (ج‏17ص‏63) اشاره كرد كه اين مهم گامى عمده در جهت اتحاد ملل دنيا و تبديل آنها به مت‏بزرگ اسلامى بشمار مى‏آيد (ج‏13 ص 225)


ج - عوامل تداوم و استمرار انقلاب اسلامى ايران:


امام خمينى بر مرحله تداوم و استمرار انقلاب بيش از مرحله پيروزى تاكيد داشتند و معتقد بودند كه انقلاب همچون طفلى مى‏ماند كه بايد تربيتش كرد، پرستارى مى‏خواهد. (ج‏19 ص‏107)
امام خمينى ضمن تلقى تداوم انقلاب به عنوان اهم واجبات شرعى (ج‏19 ص‏27) معتقد بودند رسيدن به پيروزى آسانتر از حفظ پيروزى است (ح‏14 ص‏70) همانگونه كه كشورگشايى آسان است ليكن كشوردارى مشكل است. (ج‏15ص‏201)
ايشان بر اين اعتقاد بودند كه عوامل موجده انقلاب همانا عوامل مبقيه آنست آنجا كه در وصيت‏نامه سياسى - الهى خود مى‏فرمايند: بى ترديد رمز بقاء انقلاب اسلامى همان رمز پيروزى است. يعنى همانگونه كه‏انگيزه الهى مردم عامل عمده قيام بوده است مقصد الهى نيز عامل تداوم انقلاب بشمار مى‏آيد. لذا امام راحل بر حفظ عوامل پيروزى (ج‏8 ص‏54 تا56) و حفظ نهضت‏به همان صورت اوليه (ج 6ص‏38) براى تداوم و زنده‏ماندن انقلاب تاكيد داشتند. در اين رابطه، ايشان بر عواملى از قبيل وحدت مقصد و كلمه، حفظ ارزشها، حضور دائم مردم در صحنه، وفادارى متقابل ملت و مسئولان، نوسازى مادى و معنوى، تقويت و توسعه تبليغات داخلى و خارجى و حفظ ايران به عنوان‏ام‏القراى جهان اسلام تاكيد داشتند.


1- وحدت مقصد و كلمه


امام خمينى حفظ وحدت كلمه را ضامن تداوم پيروزى انقلاب مى‏داند (ج‏19 ص‏29) و انسجام و وحدت نظر ملت‏با تمسك به حبل‏الله و اتكال به خداى متعال را ضامن حفظ پيكره نظام مى‏داند (ج‏15ص‏135) و ج‏11ص‏23 و ج 7ص‏208) . ايشان به استناد به آيه شريفه واعتصموا بحبل‏الله جميعا و لاتفرقوا و حديث نبوى يدالله مع الجماعة معتقدند كه مسلمانان بايد يد واحده، داراى وحدت كلمه و مقصد و روح هميارى و تعاون باشند (ج‏8 ص‏93 و188) تا در سايه اخوت اسلامى و حفظ تفاهم، برادرى (ج‏12 ص‏165) اسلامى را محافظت نمايند.
امام خمينى انسجام و وحدت نظر ملت و جلوگيرى از تفرقه ميان گروههاى مختلف (ج‏6ص‏86) را گامى عمده در فراگير شدن نهضت‏بر مبناى مقصد و شعار واحد مى‏دانند و معتقدند اتحاد بين حوزه و دانشگاه (ج‏17 ص‏26)، همبستگى ديانت و سياست (ج‏5ص‏47) و حضور روحانيت در صحنه همگام با ساير اقشار ملت موجب تحكيم پايگاه اخوت و در نتيجه تسهيل صدور ارزشهاى آن مى‏گردد. از سوى ديگر ايشان بر وحدت پيام و هماهنگى همه مراكز الهام‏بخش تاكيد دارند و معتقدند: ايجاد ارتباط و اتحاد بين مسلمانان جهان از قبيل شيعه و سنى از طرق گوناگون مثل سفرهاى رسمى و غير رسمى و يا سفرهاى مذهبى عظيم حج، سبب آشنايى و اخوت مسلمانان جهان با يكديگر و رساندن پيام انقلاب اسلامى ايران به گوش مسلمانان جهان مى‏شود. (ج‏15 ص‏190، و ج‏17 صص‏29 و 82)


2- حفظ ارزشهاى اسلامى و معنوى


امام خمينى مردم را به باقى بودن بر احياى احكام الهى (ج‏13ص‏28)، پايبندى به دين اسلام به عنوان يك امانت، و جهد و كوشش در راه معرفى و ترويج مكتب اسلام (ج‏6 ص‏17) فرا مى‏خواند و بر حفظ انقلاب درونى و تحول اخلاقى تاكيد مى‏نمايد. در اين رابطه حضرت امام بر حفظ روحيه صبر و تحمل بر اساس آيه شريفه فاستقم كما امرت و بقاء روحيه مقاومت، ايثارگرى، فداكارى و شهادت‏طلبى و سلحشورى (ج‏16ص‏120، ج‏18ص 186 ، ج‏19ص 13ص‏31) تاكيد دارند و معتقد به حفظ خط معنويتى مى‏باشند كه ملت‏به خاطر آن قيام كرد (ج‏15ص‏190) ايشان ضمن تاكيد بر فرهنگ ايثار و شهادت، صبر و استقامت انقلابى را در جهت‏حفظ دين مقدس اسلام و رفع مشكلات و كمبودها مورد توصيه قرار مى‏دهند (ج‏17ص‏100) . امام خمينى (ره) با استناد به آيه شريفه ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم حفظ ارتباط با خدا و اتكال به ذات مقدس حق (ج‏15ص‏182وج‏19 ص‏74) را تا قطع مابقى ريشه‏هاى فساد ضرورى مى‏دانند و تداوم روحيه اخلاص وانگيزه الهى قبل از انقلاب (ج‏8صص‏9و 89) بيرونى و تحول درونى را بالاترين پيروزيها محسوب مى‏نمايد (ج‏7ص‏40) از اينرو، از جمله عوامل استمرار انقلاب از ديدگاه حضرت امام حفظ ايمان به الله و توجه به ترجيح قدرت ايمان و اراده خداوندى بر قدرتهاى مادى است كه دراين رهگذر ايشان بر حفظ مجالس عزادارى به عنوان عامل تشجيع مردم و تداوم راه نهضت تاكيد دارند .


3- حضور دائم مردم در صحنه


امام خمينى بر اساس آيه شريفه كلكم راع و كلكم مسوول مسئوليت‏حفظ انقلاب را همگانى مى‏داند (ج‏12ص‏165) و معتقد است مشاركت مردم و حضور دائم آنان در صحنه موجب افزايش درجه خلوص قدرت و استحكام انقلاب اسلامى مى‏گردد (ج‏13ص‏31 و ج‏19ص‏195) . ايشان بر اين اعتقاد است كه همه اقشار و افراد جامعه بايد بدون استثناء در مسائل جامعه شركت و در امور مملكتى دخالت نمايند و همواره ناظر كارهاى مسئولين مملكت‏خود باشند و اشتباهات آنان را گوشزد نمايند. (ج‏15ص‏62 و 76) ايشان بقاء مردم انقلابى در صحنه را براى دفع توطئه‏هاى بيگانگان و نگهبانى از ثمرات انقلاب و خون شهيدان ضرورى مى‏دانند (ج‏16ص‏24و47) و معتقدند وقتى انقلاب از متن مردم باشد نمى‏شود آن را شكست داد (ج‏16ص‏26) امام خمينى معتقد است استقامت و حضور هميشگى مردم در صحنه (ج ص‏124 و 137) مستلزم آگاهى و هوشيارى و بيدارى ملت نسبت‏به عوامل ضد انقلاب و توطئه‏ها، شرارتها و مفاسد آنان مى‏باشد (ج‏6 ص‏16و ج 17ص‏17) . ايشان بى تفاوتى را جايز نمى‏شمردند و معتقد به همت عمومى در اصلاح امور (ج‏6ص‏271) و اراده قوى در سركوب توطئه‏ها (ج‏6ص‏21) از سوى مردم انقلابى مى‏باشند و بدينگونه بر هوشيارى ملت جهت تصفيه مغرضين، جلوگيرى از نفوذ بى‏دينان در صفوف مردم و عدم رخنه غير معتقدان به اسلام در صفوف انقلابيون تاكيد وافر دارند (ج‏6ص‏22و28) بنابراين امام خمينى معتقد است‏براى حفظ انقلاب اسلامى و خنثى‏سازى دسيسه‏ها مردم ايران نبايستى ازهيچ كوششى فروگذار نمايند و بايستى سعى كنند از جوسازان خدانشناس و متكبران بى‏اعتناء به اسلام تاثير نپذيرند، از شايعه سازان مخالف مصالح عمومى انقلاب پيروزى ننمايند و به تبليغات غرض‏آلود و دلسرد كننده دشمنان انقلاب و اسلام گوش فرا ندهند. (ج‏16ص‏47 وج‏6 ص‏20وج‏17ص‏29) . امام خمينى بر اين اعتقاد است كه مظهر حضور دائم مردم در صحنه شركت در راهپيماييها و حضور در مراكز آگاهى بخش و پايگاهها و كانونهاى اصلى مبارزه است. در اين رابطه ايشان تاكيدى ويژه بر حضور در مساجد و شركت گسترده مردم در نمازهاى وحدت آفرين جمعه دارند (ج‏17ص‏54و ص‏84) زيرا از ديدگاه ايشان شركت گسترده مردم در تظاهرات و راهپيماييها و برپايى نماز جمعه، باعث تفاهم و آگاهى ملت از مسائل سياسى و دينى روز مى‏شود (ج‏17 ص‏74)


4- وفادارى متقابل ملت و مسئولان


امام خمينى (ره) معتقد بودند كه وجود دولت از واجبات حسبيه و وظيفه آن حفظ نظام و برقرارى امنيت است (ج‏13ص‏14) . نظر به اينكه در حكومت اسلامى دولت و ملت از يكديگر جدا نيستند (ج‏8ص‏215 وج‏15 ص‏85) و خلوص قدرت در اين نظام در همبستگى ميان مردم و حكومت متجلى است، امام معتقد است كه از يكسو لازم است مسئولان مملكتى با مردم و مسائل آنان شناخت و آشنايى كامل داشته باشند تا بهتر بتوانند به خدمتگزارى ملت اهتمام نمايند و از سوى ديگر ملت‏بايستى با پشتيبانى همه جانبه از دولت انقلابى، قدر نعمت عظيم انقلاب اسلامى را بداند (ج‏8ص‏13و ج‏19 ص‏109 و241) . بنابراين حضرت امام رابطه‏اى دو سويه ميان ملت و دولت قائلند. در اين رابطه ضمن تاكيد بر دست‏اندركاربودن افراد متعهد د رجمهورى اسلامى (ج‏15 ص‏85) دولت را به انجام اقدامات در جهت جلب نظر ملت توصيه مى‏نمايند (ج‏15 ص‏182) چرا كه معتقدند كسانى مى‏توانند براى مردم كوشش كنند كه داراى‏انگيزه معنوى باشند (ج‏4ص‏254) . از سوى ديگر، امام خمينى بر حفظ حيثيت و وجاهت ارگانهاى مختلف نزد مردم و پشتيبانى ملت از دولت و مجلس و ساير ارگانها تاكيدى وافر دارند (ج‏15ص‏135و200) كه از رهگذر وفادارى متقابل مردم و دست‏اندركاران مملكتى، نهضت اسلامى تداوم و استمرار يابد.


5- نوسازى مادى و معنوى


امام خمينى نوسازى معنوى را مقدم بر نوسازى مادى مى‏دانند و علاوه بر نوسازى و تحول اخلاقى، به معناى خودسازى و دگرسازى (ج‏17ص‏25) تاكيدى عمده دارند. در رابطه بانوسازى آموزشى، ايشان دانشگاهها را عامل حفظ و بقاى انقلاب مى‏دانند (ج‏19ص‏253) و بر اصلاح دانشگاهها و تربيت دانشجويان (ج‏8 ص‏53) تاكيدى وافر دارند كه در اين رابطه براى رسالت و مسئوليت‏خطير دانش‏پژوهان و تعهد مراكز آموزشى در تربيت افراد متعهد و تحويل آنان به جامعه اسلامى اهميتى ويژه قائلند. (ج‏17ص‏26) . از سوى ديگر امام خمينى مبناى نوسازى حقوقى را مسالمت جويى و عدم اتكال دولت‏به سرنيزه (ج‏15ص‏182) از يكسو و قانونمندى و قانونگرايى از سوى ديگر مى‏دانند و در مورد اخير ضمن تاكيد بر اجراى قانون توسط هر كس به نحو احسن، تدوين قانون اساسى را عامل تداوم پيروزى انقلاب وتحصيل قانون اساسى را ضامن استقلال كشور مى‏دانستند (ج‏7ص‏155و 162)
در رابطه با نوسازى مادى، حضرت امام پيش شرط بازسازى را ايجاد آرامش توسط ملت در كشور بدون اتكال به قدرت ديگرى. (ج‏15ص‏182) و پرهيز از طرح مسائل فرعى و شخصى و اختلاف برانگيز (ج‏6 ص‏85و86) مى‏دانستند. و در سايه وجود چنين آرامش، بسيج توده‏هاى مردم در راستاى حفاظت از انقلاب را ضرورى مى‏دانستند و پشتيبانى ملت از نيروهاى نظامى و قواى مسلح و پيونه ميان آنان را شرط عمده كارايى استراتژى بازدارندگى مردمى قلمداد مى‏نمودند. (ج‏15 ص‏107 و145و200)


6- تقويت و توسعه تبليغات داخلى و خارجى


از آنجا كه امام خمينى هدف انقلاب را همانا نفى سلطه فرهنگى اجنبى و نشر فرهنگ غنى اسلامى (ج‏6ص‏219) مى‏دانستند، معتقد به خنثى‏سازى تبليغات سوء بيگانگان واستعمارگران از يكسو (ج‏17ص‏25و157) و تقويت تبليغات اسلامى جهت صدور انقلاب و تبليغ فرهنك اسلامى و آگاه سازى ملل مسلمان جهان در راستاى متكى بودن كشورهاى اسلامى و مستضعفان جهان به قدرت اسلامى خويش از سوى ديگر بودند. (ج‏15ص‏62) .
در رابطه با خنثى سازى تبليغات دشمنان استكبارى، حضرت امام بر اعتماد به نفس و خود اتكايى تاكيدى عمده دارند (ج‏8ص‏76) . زير خودباورى و اعتماد به خويشتن در اثر خودسازى، تربيت وتقويت ايمان است و موجب تاثيرناپذيرى مسلمانان از جوسازان خداشناس و عدم خودباختگى در مقابل تبليغات سوء آنان مى‏شود. (ج‏16ص‏49وج‏17ص‏25)
در خصوص تقويت تبليغات داخلى، امام خمينى بر اصلاح مطبوعات و ايجاد تحول فرهنگى از طريق غربزدايى به منظور حفظ‏ام‏القراى جهان اسلام تاكيد داشتند. (ج‏6 ص‏153و91) و در رابطه با تبليغات خارجى، ايشان بر ايجاد ارتباط مسلمانان جهان اعم از شيعه و سنى و ايجاد نيروى قدرتمند متشكل در برابر استعمارگران، حضور در محافل مشاركت‏بين‏المللى و استفاده از حج‏به عنوان عنصر تبليغى و جهت رساندن پيام اسلام به ملت‏هاى مظلوم جهان تاكيدى ويژه داشتند (ج‏17 ص‏29وج‏15ص‏190) از سوى ديگر ايشان ضمن اهميت قائل شدن براى نقش و كاركرد مساجد كشورهاى اسلامى در صورت عدم عزلت و كناره‏گيرى آنان در مورد مسايل مختلف سياسى (ج‏17ص‏54)، صدور انقلاب اسلامى را در گرو ارتباط هر چه بيشتر با مسلمانان و فعال كردن نقش مساجد در كشورهاى اسلامى به عنوان پايگاههاى نهضت مى‏دانستند.


7- حفظ ايران به عنوان‏ام‏القراى جهان اسلام


امام خمينى ضمن تاكيد برآموزه بناى اسلام در يك كشور معتقد بودند كه رسالت‏ام‏القراى امت طرفينى است‏بدين معنى كه با توجه به حمايت انقلاب اسلامى از مستضعفان و محرومان و ملل اسلامى، مقتضى است مستضعفان جهان نيز بر حفظ انقلاب اسلامى ايران به عنوان نقطه بروز مخالفت و مركز شروع مخالفت‏با ابرقدرتها اهتمام نمايند (ج‏15ص‏117) . بنابراين مستضعفان جهان كه در زير سلطه قدرتى شيطانى هستند بايد همواره سعى در حفظ انقلاب اسلامى ايران به عنوان كانون مبارزه و نقطه مخالفت‏با ابرقدرتهاى جهان داشته باشند زيرا ركود اين مركز و نقطه مبارزه منجر به شكست اسلام و مستضعفان جهان در تمام ممالك اسلامى خواهد شد. (ج‏15 ص‏190)

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

چهارشنبه 17 آبان 1391 - 19:05
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 3 نظريه انقلاب اسلامى از ديدگاه امام خمينى(ره).... ادامه.....
آسيب شناسى انقلاب اسلامى

در اين مبحث، به آن قسمت از سخنان امام خمينى اشاره مى‏شود كه در مورد عوامل شكست انقلاب بيان شده است. از ديدگاه امام راحل فقدان عوامل موجده نهضت همانا علت مبقيه آنست‏به گونه‏اى كه انحراف نهضت از اهداف خود منجر به آن مى‏شود كه از انقلاب صرفا نامش باقى بماند (ج‏15ص‏222) . در اين رابطه حضرت امام به عواملى از قبيل انحراف از ارزشهاى اسلامى و اخلاقى، اختلاف و تفرقه، بى تفاوتى سياسى، خودباختگى در مقابل فرهنگ غرب و تبليغات بيگانگان و اهمال در تبليغ اسلام، سوء مديريت، وابستگى، تحريف تاريخى آرمانها و ارزشهاى انقلاب محبوس شدن انقلاب در كشور اشاره دارند كه تفضيل آنها در پى مى‏آيد.


1- انحراف از ارزشهاى اسلامى و اخلاقى


امام خمينى بر اين اعتقادند كه يكى از عوامل شكست انقلاب اسلامى تقليل اهداف نهضت‏به اهداف مادى، جايگزين شدن ضدارزشها به جاى ارزشها و اعتقادات، تحريف آرمانها و ارزشها و گرايش به راحت طلبى و تجمل‏گرايى است (ج‏15ص‏45و 46) .
امام خمينى ضمن هشدار در اين رابطه مى‏فرمايند: مگر اين انقلاب براى اين بوده كه يك خانه‏اى به مردم بدهد؟ يك كسب و كارى براى مردم ايجاد بكند؟ اين انقلاب براى خدا بوده است و براى اسلام (ج‏13 ص‏29) . از اينرو غفلت از مقصد را مايه توقف نهضت مى‏دانند (ج‏7ص‏8و9) و در اين رابطه ترويج جدايى دين از سياست را انحراف عمده از آرمانهاى انقلاب تلقى مى‏نمايند (ج‏15ص‏202) در اين رابطه، امام خمينى به زمامداران انقلاب نيز هشدار مى‏دهد كه مبادا براى حكومت كردن به جاى خدمتگزارى ارزش قائل شوند و تعصبات و خودخواهى‏ها را دخالت دهند چرا كه آنوقت است كه انقلاب آسيب مى‏بيند و خارجى‏ها به زمامداران حكومت اسلامى طمع مى‏كنند. (ج‏16ص‏265) از اينرو غفلت از ملت، نبودن به فكر محرومين و اغواى كارگزاران براى مصالح شخصى و نه مصالح ملت را از عوامل تضعيف انقلاب مى‏دانند. (ج‏19 ص‏104)
از سوى ديگر، امام خمينى (ره)، انحراف فرهنگى و اخلاقى را نيز از عوامل شكست انقلاب قلمداد مى‏نمايد و معتقد است رواج شهوترانى و فساد اخلاقى در جامعه و بويژه در دانشگاهها، نفوذ فرهنگ بيگانگان در جامعه و ترويج روز افزون فرهنگ فاسد استعمارى در ميان جوانان موجب آن مى‏شود كه مردم از آرمانهاى انقلاب غفلت نمايد و ديگر به فكر مبارزه با استبداد واستعمار نباشند. از اينرو امام خمينى (ره) بر ضرورت تهذيب نفس براى جلوگيرى از آسيب ديدن انقلاب تاكيد مى‏نمايند. (ج‏15 ص‏45، 46و205، ج‏19ص‏22- سخنان امام از 25/2/43و 6/2/1350)


2- اختلاف و تفرقه


امام خمينى يكى از عوامل شكست انقلاب را بروز اختلاف و تفرقه در ميان انقلابيون (ج‏11ص‏230) و نيز جدايى بين دولت و ملت (ج 15ص‏85) مى‏دانند. ايشان معتقدند ايجاد تفرقه بين اقشار مختلف ملت و بسط اختلافات جزئى راهى براى بازگشت اجانب است. (ج‏7 ص‏99) و در اين رابطه در مورد توطئه اتحاد نيروهاى نفاق و سياست‏باز براى ايجاد اختلاف بين ملت و روحانيت، ميان تشيع و تسنن و ايجاد تفرقه بين دانشگاه، حوزه، روحانى و دانشجو و بطور كلى جناح بنديها و گروه بازيها و ايجاد تفرقه ميان مبارزين اسلامى هشدار مى‏دهند. (ج‏17 ص‏29، ج‏8ص‏40، ج‏11 ص 63 و ص‏196) از سوى ديگر امام خمينى مهمترين تفرقه را جدايى دين از سياست، اختلاف ميان مردم و روحانيت و يا دولت و ملت مى‏دانند (ج‏15 ص‏202) و معتقدند تفرقه و عدم تفاهم ملت و روحانيون موجب عدم تداوم انقلاب مى‏شود و مى‏فرمايند: اگر بخواهند ملت را تحت‏سلطه بياورند بايد مردم را از روحانيون جدا كنند. (ج‏12ص‏106 و107) . ايشان مهمترين آفت انقلاب را انزواى روحانيت و كنار گذاشتند شدن آنان از صحنه مى‏دانند در مورد توطئه‏هايى كه براى بدبين كردن دانشگاهى‏ها به روحانيت و بدبين كردن روحانيت‏به دانشگاه صورت مى‏گيرد هشدار مى‏دهند و اين اختلاف را از ضعف ايمان مى‏دانند (ج‏17ص‏54)


3- بى‏تفاوت سياسى


امام خمينى دلسردى و كنار رفتن انقلابيون از صحنه پس از وقوع انقلاب را از آسيب‏هاى انقلاب برمى‏شمردند و توده‏هاى مردم را از بى‏تفاوتى و دلسردى نسبت‏به نهضت، پرداختن به گرفتاريهاى شخصى و عدم پاسدارى از ثمرات انقلاب و خون شهيدان برحذر مى‏دارند. (ج‏16ص‏47، 7 ص‏8، 9، ج‏25، ج‏15ص‏202) و مى‏فرمايند: آنها (تفاله‏هاى رژيم سابق يا طرفداران امريكا يا شوروى) مسائل را يك جورى مطرح مى‏كنند كه ملت ما را ازاين انقلاب دلسرد بكنند (ج‏13ص 29) از اينرو، ايشان ضعف در برابر مشكلات (ج‏16ص‏88) و عدم دخالت اقشار جامعه در مسائل سياسى و عدم نظارت ملت‏بركارهاى مسئولين مملكت و عدم گوشزد نمودن اشتباهات آنان (ج‏15 ص‏62 و76) را از آفات انقلاب اسلامى مى‏دانند و با تاكيد بر اينكهياس از جنود ابليس است و انقلابيون نبايستى ياس به خود راه دهند آنان را به مشاركت‏سياسى و حضور در صحنه فرا مى‏خواند.


4- خودباختگى در مقابل فرهنگ غرب و تبليغات بيگانگان و اهمال در تبليغ اسلام


امام خمينى (ره) تاكيد بر اهميت تبليعات در صدور انقلاب و معرفى حقيقت اسلام ناب محمدى، معتقدند كه مهمترين آفت انقلاب اسلامى، ضعف روحيه مردم در اثر تبليغات سوء و منفى غرب عليه انقلاب است و انقلاب در صورت بى‏محتوايى و خود باختگى در مقابل فرهنگ و تبليغات شرق و غرب با شكست مواجه مى‏شود.
از اينرو با تاكيد بر ضرورت هوشيارى در مقابل تبليغات بيگانگان، مردم را از گوش دادن به تبليغات غرض آلود و دلسردكننده دشمنان انقلاب و اسلام بر حذر مى‏دارند (ج 16 ص‏47) . ايشان بر اين اعتقادند كه ابرقدرتها با بكارگيرى دستگاههاى تبليغاتى و دروغپردازى بر ضد ملت ايران و كوچك جلوه دادن مسائلى كه به نفع ايران است و بزرگ جلوه دادن مسائلى كه به ضرر ايران است (ج‏16 ص‏184) و نيز با جلوه دادن محيط ايران به عنوان يك محيط متشنج و نامتعادل (ج‏15ص‏196) سعى در سرد كردن ملت مسلمان ايران دارند. از اينرو ضمن هشدار در مورد تحت تاثير واقع شدن تبليغات داخلى نسبت‏به تبليغات سوء ابرقدرتها (ج‏16 ص‏151) خوف از توطئه‏ها و ناتوانى در برخورد با رسانه‏هاى استعمارى جهان را جايز نمى‏دانند و اظهار مى‏دارند: آنها باطل خودشان را منتشر مى‏كنند و شما حق خودتان را بيان نمى‏كنيد؟ (ج‏14 ص‏172) و بدينترتيب دستگاههاى تبليغاتى جمهورى اسلامى را از اهمال در پاسخگويى به تبليغات مسموم شرق و غرب برحذر مى‏دارند و آنان را به هوشيارى در مقابل اقدامات استعمارگران در جهت مبارزه با انقلاب اسلامى ايران و اسلام و انحراف آن فرا مى‏خوانند.


5- سوء مديريت


امام خمينى (ره) يكى از آفات انقلاب را ضعف فكر و عمل (ج‏19ص‏108) مى‏داند كه در اين رابطه دو نكته را متذكر مى‏ شوند:

يكى دخالتهاى نابجاى مجموعه‏هاى مجاور سيستمى و گروههاى فراساختارى در امور دولت (ج‏19ص‏50) و ديگرى رخنه عناصر ضد انقلاب يا بى تفاوت يا فاسد، ناسالم و مضر به حال جامعه در ادارات و ارگانها كه در مورد اخير مى‏فرمايند: اينان غده‏هاى سرطانى هستند كه براى صحت جامعه بايد بيرون آورده شوند (ج‏16ص‏24) بنابراين امام خمينى ضمن تاكيد بر مديريت صحيح امور دولتى و ادارى، مسئولان و دست‏اندركاران جمهورى اسلامى را از تكرار خطاهاى جزئى كه به منافقان و استعمارگران بهانه مى‏دهد برحذر مى‏دارند. (ج‏16 ص‏11)


6- وابستگى


امام خمينى مهمترين آفت انقلاب را وابستگى فكرى و از دست دادن استقلال فكرى مى‏دانند و معتقدند: بايستى تفكر اينكه ما بايد از خارج چيز وارد كنيم از سر بيرون كنيم (ج‏14 ص‏78) . ايشان ضمن تاكيد بر هوشيارى در مقابل استعمار، به مردم ايران در مورد هجوم تبليغاتى به ايران كه مركز ثقل اسلامى است هشدار مى‏دهند. (ج‏17ص‏29) . از سوى ديگر وابستگى اقتصادى و نظامى به خارج را موجبتلف شدن ذخاير ملى توسط قدرتهاى مجهز و عدم استفاده از اين قدرت خدا دادى مى‏دانند (ج‏15ص‏117) و در اين رابطه مسئولان را از استخدام مستشاران خارجى كه موجب اتكاء به ديگران مى‏شود بر حذر مى‏دارند.


7- تحريف تاريخى آرمانها و ارزشهاى انقلاب اسلامى


امام خمينى ضمن تاكيد بر ضرورت بيدار نگه داشتن نسلهاى آينده معتقدند: بايد اين نهضت را ثبت كنيم تا سرمشق جوامع و نسل‏هاى آينده گردد. لازم است‏براى بيدارى نسل‏هاى آينده و جلوگيرى از غلطنويسى مغرضان، نويسندگان متعهد با دقت تمام به بررسى دقيق تاريخ اين نهضت اسلامى بپردازند و قيام‏ها و تظاهرات مسلمين ايران را در شهرستانهاى مختلف به تاريخ وانگيزه آن ثبت نمايند تا مطالب اسلام و نهضت روحانيت‏سرمشق جوامع و نسل‏هاى آينده شود. (ج‏2، ص...)


8- محبوس ماندن انقلاب در كشور


امام خمينى يكى از آفات انقلاب را عدم صدور و محبوس ماندن آن در درون يك كشور مى‏دانند و در اين رابطه در مورد توطئه‏هاى دشمنان به منظور سقوط انقلاب اسلامى ايران به عنوان مركز و مبدا جنبش هشدا ر مى‏دهند (ج‏15 ص‏157) .
گرچه ايشان حفظ‏ام‏القرى را از اهم واجبات مى‏دانند ولى معتقدند كه نهضت نبايستى در ايران راكد بماند. ايشان بر اين اعتقادند كه استعمارگران با درك خطر صدور انقلاب سعى در جلوگيرى از پايگيرى و نفوذ شعله‏هاى نهضت انقلابى به مراكز وابسته به خود دارند (ج‏15 ص‏201) و خواهان سركوب مركز و مبدا جنبش يعنى ايران براى كنار نشستن ساير جاهاى ديگر مى‏باشند (ج‏15ص‏202) . از اينرو، امام خمينى (ره) ضمن هشدار در مورد اينكه ابرقدرتها با قرار دادن حكومتها و مهره‏هاى وابسته و ضد دين در منطقه چون اسرائيل و رژيم بعث عراق در جهت مبارزه با اسلام و ايران (ج‏17 ص‏31) و برانگيختن و تشويق حكومتهاى منطقه در جهت‏سركوب انقلاب اسلامى ايران و ايجاد جنگ و اغتشاش توسط عوامل دست نشانده خود چون صدام (ج‏15 ص‏157) ، خواهان مقابله با صدور انقلاب اسلامى هستند، بر ضرورت صدور ارزشها و آرمانهاى نهضت و آسيب‏شناسى منطقه‏اى انقلاب اسلامى تاكيدى مضاعف دارند.


نتيجه ‏گيرى


با عنايت‏به آنچه گذشت مى‏ توان چنين استنباط نمود كه حضرت امام (ره) ديدگاهى ژرفانگر و رهيافتى حداكثر در مورد انقلاب اسلامى ايران داشتند و بيشتر بر بعد اسلامى ومعنوى قيام تاكيدى وافر مى‏نمودند. ازاينرو ضمن قائل شدن اهداف معنوى و مقاصد اسلامى براى نهضت، زمينه اصلى بروز قيام را سياست اسلام‏زدايى شاه وعلت اصلى پيروزى انقلاب اسلامى را گرايش مردم به اسلام و ريشه‏دار بودن ارزشهاى اسلامى در درون جامعه ايران مى‏دانستند. ليكن اسلامى بودن قيام به هيچ وجه، از ديدگاه امام خمينى، با پرداختن به مسائل مادى و رفاهى منافات نداشت. از اينرو حضرت امام زمامداران حكومتى را به رسيدگى به وضع محرومان و مستضعفان و تامين رفاه و سعادت عامه مردم فرا مى‏خواندند. همچنين تاكيد امام (ره) بر اسلاميت مانع از اهتمام به جمهوريت نظام نمى‏گرديد كه در اين رابطه اصرار ايشان بر اعطاى آزاديهاى فردى و جمعى بويژه به نهادهاى جامعه مدنى چون احزاب، گروههاى ذينفوذ و رسانه‏ها شاهدى بر اين مدعاست. با وجود اين، كليه مسائل سياسى و مادى را فرع بر مسائل اساسى مذهبى و معنوى مى‏ دانستند. ضمنا تاكيد بر توجه به الطاف خداوندى و عنايات الهى در پيروزى و تداوم نهضت، بردستاوردهاى اخلاقى و تحول ادراكى اهتمامى ويژه‏اى داشتند و معتقد به حفظ معنويت و اسلاميت نظام قبل از هر چيز بودند. از سويى ديگر، با عنايت‏به اينكه ايشان اقدام به قيام را وظيفه‏اى شرعى و براى اداى تكليف مى‏دانستند اصلاح اوضاع كشورهاى اسلامى را نيز از نظر دور نمى‏داشتند و بر صدور انقلاب و ارزشهاى آن در ميان ملل اسلامى تاكيدى همه جانبه داشتند. ايشان ضمن تاكيدى بر فراوطنى بودن نورمها و ارزشهاى اسلامى، ضرورت تثبيت نهضت درام القرى را يادآور مى‏شدند و حفظ مبدا جنبش را اقدامى اساسى در جهت تبليغ اسلام در ميان مسلمانان جهان مى‏دانستند كه در اين رابطه تاكيد بيشتر ايشان بر روابط غير رسمى و بين مليتى بود و تبليغ اسلام از طريق دستگاههاى دولتى و يا روابط رسمى بين دولتى را در درجه دوم اهميت تلقى مى‏كردند. به هر حال گرچه امام خمينى بر تحكيم پايگاه‏ام‏القرى و بناى حكومت اسلامى در يك كشور تاكيد داشتند اما محبوس ماندن قيام در يك كشور را آسيبى عمده براى انقلاب مى‏دانستند و بر ضرورت صدور آرمانها و ارزشهاى انقلاب و بيدارسازى و آگاهى ملل مسلمان جهان از طريق بازسازى و نوسازى داخلى و اهتمام به تبليغات خارجى و اتكال به ذات مقدس باريتعالى تاكيد مى‏نمودند. اميد آنكه ‏انديشه‏هاى آن امام راحل روشنايى بخش محافل علمى و دانشگاهى و بويژه نظريه پردازان انقلاب باشد

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

چهارشنبه 17 آبان 1391 - 19:11
نقل قول این ارسال در پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


:: خرید آنلاین شارژ موبایل ::