|
پاسخ : 1 ...ادامه ...نظام سلطه در روابط بين المللى از ديدگاه امام خمينى(ره)
4- به هر اندازه از روند نهضت اسلامى مىگذشت، موج اسلام گرايى با اطمينان بيشترى توسعه پيدا مىكرد. على رغم وجود بسيارى از مؤلفههاى فرهنگ غربى در جامعه، گرايشاتى بوجود آمده بود كه با انگيزهاى فراگير در صدد بودند تا از اين موج، ايدئولوژى مبارزه عليه رژيم شاه را ايجاد نمايند. طبعا انگيزههاى اين گروه از جوانان در پيروى از استراتژى امام، داراى ابعاد ضد غربى، ضد شاهنشاهى و ضد امپرياليستى بوده است.
5 - شكست امريكا در ويتنام و ظهور برخى از دولتهاى ضد امپرياليستى منجر به تقويتبلاواسطه نهضت امام خمينى در ايران مىگرديد. امام نيز لبه تيز حملات خود را از خرداد 1342 به بعد متوجه امريكا نموده بود. به همين دليل، امريكا به عنوان شيطان بزرگ مورد استناد قرار گرفت. اين واژه به معناى آن بود كه ايالات متحده و غرب به منزله عنصر اغواگر براى جوامع اسلامى نقش آفرينى مىكنند. از ديدگاه امام خمينى، كشورهاى غربى داراى همگونىهاى كاركردى مشابهى عليه ايران و جهان اسلام بودهاند; اما نقش توسعه گرا و مداخله گرايانه امريكا بيش از ساير كشورهاى غربى مورد نكوهش واقع مىشد. تجربه كاپيتولاسيون براى نهضت امام خمينى بسيار تعيين كننده مىباشد. به عبارت ديگر، در دهه 1940 هيچ واقعهاى به اندازه مبارزه مستقيم امام عليه كاپيتولاسيون و توسعه نقش اسرائيل با اهميت تلقى نمىشد. ايشان در مورد ماهيت اين كشورها بيان داشتند:
«ما چون ملت ضعيفى هستيم و دلار نداريم، بايد زير چكمه امريكا برويم. امريكا از انگليس بدتر، انگليس از امريكا بدتر، شوروى از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پليدتر، ليكن امروز سروكار ما با امريكاست.» (20)
با توجه به نگرش امام نسبتبه امريكا و همچنين به دليل آنكه از قانون كاپيتولاسيون، امريكايىها منتفع مىگرديدند; از اين رو، امام نسبتبه زمامداران ايالات متحده كاملا بدبين بود و آنان را به عنوان «خصم قرآن» مورد خطاب قرار مىداد. واژه هايى كه امام براى تبيين نقش و جايگاه ايالات متحده به كار مىگرفت، داراى ابعاد «دينى»، «ملى گرايانه» و « رمانتيك و احساس گرايانه»، «بسيج گرا» و تحقيركننده بود.
برخى از تحليلگران چنين احساس مىكنند كه امام خمينى صرفا در دوران بعد از پيروزى انقلاب اسلامى درصدد برآمد تا امريكا را در نزد ساير ملل و كشورهاى جهان تحقير نمايد، در حالى كه اين امر مربوط به دوران قبل از انقلاب اسلامى و بويژه مربوط به دوران بعد از تصويب لايحه كاپيتولاسيون مىباشد. در اين شرايط، امام خمينى در واكنش به اقدام دولت، مجلس و مقامات امريكايى، موضع قاطعانهاى در برابر امريكا اتخاذ نمودند:
«رئيس جمهور امريكا بداند، اين معنا را بداند كه امروز در برابر ملت ما از منفورترين افراد بشر است كه چنين ظلمى را به ملت ايران كرده است. امروز قرآن با او خصم است. ملت ايران با او خصم است. دولت امريكا اين مطلب را بداند كه او را در ايران ضايع و مفتضح كردند. (21)
به موازات تخريب ساختارى دشمن سياسى و ايدئولوژيك، امام خمينى در صدد برآمدند تا تمامى اقشار و گروههاى اجتماعى را عليه امريكا و نظام شاه كه به عنوان واحد دست نشانده امريكا محسوب مىشد، بسيج نمايد. حتى ارتشيان وفادار شاه نيز مورد خطاب قرار گرفتند. امام خمينى بر آن بود تا آنان را نيز به عمق فاجعهاى كه در حال وقوع بود، امتنا نمايد و به اين ترتيب، روند مشروعيت زدايى را تشديد نمايند. ايشان خطاب به ارتشيان اعلام داشتند كه:
«آيا ديگر براى ارتش آبرو باقى مىماند كه يك فراش امريكايى، يك آشپز امريكايى بر ارتشبد ما مقدم شود.» اگر من نظامى بودم استعفا مىكردم. اگر وكيل مجلس بودم استعفا مىكردم. من اين ننگ را قبول نمىكردم.» (22)
بيان چنين واژههايى به عنوان آگاه سازى مقامات و مسوولين حكومتى بود; اما در ادامه اين سخنان، ايشان درصدد برمى آيد تا توضيح دهد كه عدم مقابله با چنين روندى، به چه مفهوم مىباشد و چه مخاطراتى را براى جامعه به وجود خواهد آورد. به همين دليل، اقدام «همكارى جويانه» با چنين روندى را به عنوان خيانتبه اسلام، ايران، جامعه اسلامى و قرآن ذكر مىكنند. امام در پايان سخنان خود تاكيد مىكنند:
«امروز تمامى گرفتارى ما از امريكاست. تمام گرفتارى ما از اسرائيل است. اسرائيل هم از امريكاست. اين وكلا هم از امريكا هستند. اين وزراء، هم از امريكا هستند [و] همه دست نشانده امريكا هستند. اگر نيستند چرا در مقابل آن نمىايستيد....
خداوندا افرادى كه به اين آب و خاك خيانت مىكنند، به اسلام خيانت مىكنند، به قرآن خيانت مىكنند را نابود كن » (23)
الگوى رفتارى امام در دوران بعد از نيل به قدرت نيز باالگوها و رويههاى ستيزش گرايانه عليه غرب و بويژه ايالات متحده امريكا همراه بوده است. ايشان تحت هيچ شرايطى نسبتبه جاذبههاى فرهنگ و محيط اجتماعى غرب خوشبين نبودند. تاكيد امام بر اين كه امريكا مركز سلطه است و ايران اسلامى بايد چنين وضعيتى را پايان بخشد. ايشان براى تحقق اين امر، از الگوهاى «روانشناسى سياسى» استفاده نموده وبهترين راه را در شرايط و وضعيتى ديدند كه سلطه گر با ابزارهاى كم شدت شكسته شود و اين، به منزله تحقير آمريكا محسوب مىشد.
تحقير امريكا زمينه را براى گسترش نهضت اسلامى و توسعه اسلام گرايى فراهم آورد. بدون تسخير سفارت امريكا، شرايط روانى لازم براى تهاجم عليه تاسيسات آن كشور در مناطق مختلف جهان فراهم نمىشد. امروزه اگر «بن لادن» هايى پيدامىشوند كه مراكز نظامى و ديپلماتيك امريكا را منفجر مىكنند، به گونهاى خود آگاه يا نا خود آگاه، تحت تاثير روندى قرار دارند كه امام خمينى در اواخر دهه 1970 ايجاد كردند. مقاومت ايشان در برابر امريكا و فشارهاى ديپلماتيك آن كشور، بيش از آنكه در بردارنده منافع ملى براى كشور باشد، روح مقاومت در برابر ابرقدرتها را فراهم آورد. چنين روحى بود كه توانست هشتسال در برابر نيروهاى مسلح عراق به طور قهرمانانه مقاومت نمايد.
با توجه به چنين الگوهاى رفتارى، ايشان هيچ گاه در مقابل اراده مقاومت جويانه عليه امريكا و غرب عقب نشينى نكرد. در دوران گروگانگيرى، ايشان مصاحبهاى را با خبرنگار مجله تايم لندن انجام داد. وقتى كه خبرنگار در مورد امكان ترديد در مواضع امام خمينى سؤال نمود، ايشان به گونهاى جدى اظهار داشت:
«ما مىخواهيم به همه دنيا نشان دهيم كه «قدرتهاى فائقه» را هم مىتوان با نيروى «ايمان» شكست داد. ما در برابر دولت امريكا با تمام قدرتش مقاومت مىكنيم و از هيچ قدرتى نمىهراسيم.... ما امريكا را خوب مىشناسيم و مىدانيم كه مىتوانيم در برابرش مقاومت كرده از شرفمان دفاع كنيم. ما بايد بر امريكا غلبه كنيم و او را در همه منطقه شكست دهيم. ما تسليم بى عدالتىها نخواهيم شد و با ستمكاران كنار نخواهيم آمد... ما مىتوانيم به آسانى در برابر تجاوز امريكا بايستيم. امريكا ممكن است ما را شكست دهد; ولى نه انقلاب ما را، و به همين دليل است كه من به پيروزى خودمان اطمينان دارم. » (24)
روند فوق تا پايان حيات امام تداوم داشت. ايشان نسبتبه ماهيت كلى و فراگير ايالات متحده، هيچ گاه تغييرى در مواضع خود نداد. البته موضوع روابط با امريكا امرى كاملا متفاوت است. مىتواند رابطه وجود داشته باشد ; اما چالشگرى در مواضع، اهداف و الگوهاى رفتارى نيز تداوم پيدا كند. از اين رو، امام خمينى زمانى كه كارتر قطع روابط ديپلماتيك با ايران را اعلام كرد; از اين اقدام كارتر استقبال كرد و آن را براى مسلمين امرى سودمند دانستند.
مواضع و ديدگاههاى سلطه ستيز امام خمينى تا پايان دوران حيات ايشان تداوم يافت. فردى كه مبارزه گسترده و فراگير را در سن 64 سالگى آغاز كرده باشد، در سن79 سالگى انقلاب را به پيروزى رسانده باشد و دورانهاى بحران فراگير را طى كرده باشد، جز با اراده آهنين ناشى از انگيزهها و اعتقادات ايدئولوژيك با مؤلفه ديگرى قابل تحليل نمىباشد. به همين دليل، در وصيتنامه سياسى خود، آخرين توصيهها را در جهت مقاومت در برابر جاذبهها و فشارهاى غرب اعلام داشتند. ايشان در بخشى از وصيتنامه خود تاكيد مىكند:
«از جمله نقشهها كه مع الاسف تاثير بزرگى در كشورها و كشور عزيزمان گذاشت و آثار آن تا حد زيادى به جا مانده، بيگانه نمودن كشورهاى استعمار زده از خويش و غرب زده و شرق زده نمودن آنان است ; به طورى كه خود را فرهنگ و قدرت خود را به هيچ گرفتند... از جوانان دختران و پسران مىخواهم كه استقلال و آزادى و ارزشهاى انسانى را ولو با تحمل زحمت و رنج، فداى تجملات و عشرتها و بىبند و باريها و حضور در مراكز فحشاء كه از طرف غرب و عمال بى وطن به شما عرضه مىشود، نكنند» (25) .
امام در آخرين پيام و كلامش، بار ديگر جامعه و حقوق جوانان را به مقاومت در برابر غرب دعوت نمود. ايشان بر پرهيز درونى جوانان نسبتبه جاذبهها و اغواگرىهاى غرب تاكيد داشته و از آنان خواسته تا اراده خود را براى انجام هر گونه ابتكارى به جامعه داخلى و جوامع بين المللى عرضه نمايند. به عبارت ديگر، امام درصدد بود تا ذهنيت وارداتى جوامع را بازسازى نموده و آنان را در روند خودكفايى، اعتماد به نفس، عزت نفس، قرار دهد ; زيرا چنين شرايطى منجر به تداوم خط مبارزه و مقابله با قدرتهاى بزرگ خواهد شد.
دستيابى به چنين فرآيندهايى، مىتواند زمينه مقابله با استبداد داخلى، استكبار بين المللى و اغواگرىهاى سرمايه دارى بين المللى را فراهم آورد.
نقش و الگوى رفتارى امام خمينى به اندازهاى براى منافع امريكا بحران آفرين بود و به حدى آن كشور را در عرصه نظام بين الملل تحقير نمود كه از يك سو، به عنوان نهاد انقلابى گرى در قرن بيستم محسوب گرديد و از سوى ديگر، آراى ايشان به عنوان ادبيات و الهيات رهايى بخش، مورد استفاده ساير مبارزان راه آزادى و آزادسازى قرار گرفت. چنين روندى منجر به آن گرديد كه ذهنيت كشورها و تحليلگران غرب نسبتبه ايشان با بدبينى و خصومت همراه گردد. از ديدگاه امريكايىها، مبارزات ضد امپرياليستى، آزاديخواهانه و استقلال طلبانه ايشان، به عنوان نقطه عطفى در برابر پويايى و توسعه گرايى غرب محسوب مىشود. به همين دليل است كه گراهام فولر امام خمينى را به مثابه چهرهاى مهم و غير متعارف، نماد تمامى نگرانيهاى عميق غرب نسبتبه اسلام راديكال و فناتيك مىداند... (26)
پى نوشتها
1. Richard falk , Khomeini|s promise , Foreing policy . No. 34 , (spring1979), p.31.
2. Samuel Huntington , The clash of civilization and remaking of worldorder ,( New York:Simon and Schaster, 1996) pp. 213-214
3. Jame|s A.Rosenan, Pre, Theories andTheories of foreign policy , inApproachesto comparative and International politics , ed by Barry Farrell( Evanston:Northwestern universit) Press, 1966.
امضای admin سکوت و دیگر هیچ...
|
|
چهارشنبه 17 آبان 1391 - 18:18 |
|