راهنماي عملياتي براي برنامۀ تحقيق عمليات رواني
چكيده
تحقيق دربارۀ عمليات رواني لاجرم با نظريههاي ارتباط در تعامل است. اين مقاله تدوين چند فرضيۀ به نسبت مستحكم را دربارۀ گروههاي مخاطب، محتوا، و تأثير پيام امكانپذير ميكند. همچنين برخي مسيرهاي تحقيقي را نشان ميدهد كه ممكن است كارآمد باشد. افزون بر اين، در پي عرضۀ راهنماي عملياتي است که به مثابۀ نقطه عزيمتِ يک برنامۀ تحقيق عمليات رواني در نظر گرفته شود. نکات اشاره شده از تجارب تحقيق در سطح عملياتي به دست آمده است. اين بررسي شامل گزيدههايي از بحثها و تحقيقات مختلف است؛ از جمله با تحليل نمونۀ تحقيقي در خصوص عمليات نورماندي در جنگ دوم جهاني، پژوهشگر را با دشواريهاي تحقيق در حوزۀ عمليات رواني آشنا ميسازد. به طور کلي، عمليات رواني در امور نظامي و به کارگيري تبليغات و اقدامات ارتباطي عليه دشمن رهيافت تحقيقي مقالۀ حاضر است. هيچ ادعايي نيست که مقاله، تمام مشکلات اساسي پيش روي تحقيق را مدنظر قرار داده باشد، اما پيشنهادات عرضه شده در حوزۀ نيازهاي عملي در ميدان و حرکت به سوي يک برنامه تحقيقي، جامع و واقعگرايانه است.
واژگان کليدي: تحقيق عمليات رواني، مخاطبان هدف، محتواي پيام، تأثير پيام.
بلافاصله پس از آغاز عمليات نورماندي در ژوئن 1944 نخستين محمولۀ اعلاميههاي عمليات رواني در مواضع نيروهاي آلماني پرتاب شد. در عرض چند ساعت شش سرباز آلماني با در دست داشتن اين اعلاميهها خود را تسليم نيروهاي متحد کردند. با بازجويي از اين سربازان در فرانسه يكي از عملياتهاي كوچك ولي بسيار مؤثر عمليات رواني جنگ دوم جهاني شروع شد. نمونه اصلي و كلي تحقيق كه در اين عملياتها مورد استفاده قرار گرفت، مستلزم دادههايي بود كه اجازه ميداد اعلاميهها با تعدادي از اسراي جنگي همبستگي پيدا كنند و اطلاعاتي درباره ديدگاههاي اسراي جنگي در مورد اعلاميهها ارائه ميداد. در اينجا يك مشكل كوچك تحقيقي وجود داشت: براي برقراري ارتباط با فرماندهان سختكوش آلماني تنها يك راه باز بود و آن پاسخ به اين سؤال آنها بود كه ميپرسيدند: «آيا شما ميتوانيد دليل واقعي اين همه سروصدا و ريختن اين اعلاميهها را بازگو كنيد؟» در واقع، اعلاميهها هيچ ارتباطي با فرماندهان آلمان پيدا نکرده بودند.
البته در اينجا يكي از بغرنجترين تحقيقات عمليات رواني تا آن زمان نشان داده ميشود. از يك سو، تدوين روشهاي كاربردي تحقيق بسيار ضروريست كه پاسخ مشكلات و نيازهاي اساسي فرمانده را بدهد و از سوي ديگر، تحقيق در يك حالت سطحي و صوري رها نشود. اين دو مورد به يك اندازه مهماند. دير يا زود فرمانده بايد بداند چرا و تحت چه شرايطي عمليات رواني ميتواند دستاورد خود (تسليمكردن سربازان دشمن) را توليد كند. يافتن استنتاج ساده و اوليه مربوط به علت نگهداري اعلاميهها در ميان اسرا را نميتوان به هيچ وجه جايگزين دانش كساني نمود كه به قول اچ.وي. ديكس ، هسته مركزي و مستحكم نازيسم بودند. در واقع، واکنش اين دو گروه نسبت به اعلاميهها يکسان نبود. او بر پايۀ مطالعات بازجوييهاي اسراي جنگي اذعان نمود كه اين افراد "متعصبان ايدهآلگرايي" هستند كه با استدلالهاي غيرواقعي متافيزيكي زندگي ميكنند؛ او حتي آنها را "افرادي غيور" دانست كه با احساسات رفيقبازي، هيجان و ماجراجويي سرپا نگهداشته شدهاند؛ يا "سبكمغزاني" ميباشند كه دنياي شخصي غيرواقعيشان آکنده از ايدئولوژي نازيستي و انجام اعمال بيرحمانه بهعنوان راهي براي ابراز وفاداري به نازيسم است (استوارت، 1949).
به همين سان، هيچ دليلي را نميتوان از رويكردهاي پيچيده تحقيقي مربوطبه جنگ كره پيدا كرد كه كارآيي اعلاميهها را در تسليم نمودن سربازان کرهاي نشان دهد. به عبارت ديگر، هيچ يک از تحقيقات نتوانستند ميزان تأثير اعلاميهها را در تسليم شدن سربازان کرهاي به درستي مشخص کنند. لاينبرگر اين موضوع را اينگونه تشريح ميكند: «بهطوركلي تسليم شدن به تمايل فردي سربازان دشمن بستگي ندارد ... روند واقعي فيزيكي تسليم بسيار پيچيدهتر است» (لاينبرگر، 1945، ص288).
موضوع ديگري را نيز ميتوان از عمليات نورماندي متوجه شد. حملات هوايي عليه آلمانيها در روستاهاي فرانسه بهعنوان بخشي از روندهاي "هموارساز" پساز شروع عمليات در نظر گرفته شدهبود؛ و درحاليكه اعلاميههاي عموميِ هشدار براي محافظت از مردم فرانسه پيش از شروع هر حمله فرو ريخته ميشد، خيلي زود مشخص شد كه ساکنان روستاها اغلب به پيام اعلاميهها توجهي نشان نميدهند. بنابراين، يك تيم كوچك تحقيقاتي تشكيل شد تا علت را خيلي سريع پيدا كند. اين تحقيق خيلي طول نكشيد. از شهروندان فرانسوي موقعي كه در ميان آوارها و خرابهها دنبال بستگان و اموال خود ميگشتند، درباره توجه به اعلاميهها پيش از شروع عمليات هوايي پرسيده ميشد. بيشتر پاسخها مثبت بود. حتي به آنها برخي از اين اعلاميهها نشان داده و پرسيده ميشد كه آيا اين اعلاميهها را ديدهاند يا خير؟ دوباره بيشتر پاسخها مثبت بود. سپس از آنها پرسيده شد احساسشان درباره اين اعلاميهها چه بودهاست كه دوباره جوابها حاكي از آن بود كه پيام اعلاميهها دريافت شدهاست. از آنها پرسيده شد پس چرا توجهي به اين اعلاميهها نكردهاند و از روستا خارج نشدهاند، جوابها كاملاً صريح بود. آنها جواب ميدادند كه فكر نميكردند اين اعلاميهها براي آنها پرتاب شدهاست و باد اين اعلاميهها را از مناطق ديگر با خود آورده است! وقتي در اين تحقيق پاسخ مقتضي براي مسئله عدم ارتباط با شهروندان فرانسوي در روستاهاي تحت اشغال آلمانيها و بمباران آنها توسط نيروهاي متحد پيدا شد، توجهي به ناديدهگرفتن اعلاميهها توسط شهروندان فرانسوي نشد. به عبارت ديگر، عامل مخاطب به عنوان متغير تحقيق و نوع واکنش او نسبت به اعلاميهها مورد توجه قرار نگرفت.
سپس در حين جنگ دوم جهاني، تحقيقاتي مفصلتر انجام گرفت كه نشان ميداد پذيرش، عدمپذيرش يا توسل به هر نوع پيام ارسالي، به اندازه گروه دريافتكننده پيام بستگي ندارد. نمونه جالب اين مسئله مطالعه و بررسي "شيلز" و "جانوويتس" از متلاشي شدن ارتش آلمان است. در اين تحقيق خاطر نشان ميشود كه بيشترين گروههاي پذيرندۀ پيام آنهايي هستند كه انسجام خود را بهعنوان يك واحد از دست دادهاند (شيلز و جانوويتس، 1948).
در خلال جنگ دوم جهاني و سپس جنگ كره تحقيقات براي پشتيباني از عملياترواني نقشي مهم يافت. ولي هيچ تحقيق سيستمي مانند تحقيق درباره "واكنش سربازان در خلال رزم و آموزش" انجام نشده است كه در نشريه سرباز امريكايي به چاپ رسيدهاست. اين موضوع صرف نظر از اين حقيقت است كه مشكلات زيادي در راه اجراي اين گونه تحقيقات بروز ميكند (لرنر، 1965).
نبود خلاصه و سابقه سيستمي از تحقيقات مربوط به عمليات رواني را شايد بتوان تا حدي به مشكلات متنوع و گسترده بر سر راه تحقيقات در اين حوزه ربط داد. در يك طرف طيف، مشكلات عملياتي مربوطه را ميتوان چنين برشمرد: «چه تعدادي از اسراي جنگي با ديدن چنين اعلاميههايي تسليم شدند؟ آيا شهروندان فرانسوي تمايل به جابهجايي و خروج از روستاهاي محل سكونت خود داشتند؟» چنين سؤالاتي را شايد بتوان پاسخ داد، زيرا رويكردهاي مناسب تحقيق در اختيار بودند، ولي در سوي ديگر طيف، سؤالات بيپاسخ و عمومي مربوط به راهبرد عمليات رواني پرسيده ميشد. اين سؤالات به طور مستقيم با سرشت انساني مثل انگيزههاي انساني، ارتباطات و ساختارهاي اجتماعي سروكار داشتند. در اين خصوص، رويكردهاي تحقيق نه تنها كفايت نميكردند، نظريه و فرضيههاي ضروري نيز ناكافي بودند. بااينحال، تحقيق با وجود چنين سؤالات متنوعي موفق شد.
نياز به تحقيقات ميانمدت
شايد كسي بپرسد كه چرا در تحقيقات به سؤالات دو سر طيف توجه ميشود ولي به مشكلات اساسي ميانه توجهي معطوف نميگردد. اين مسئله تا حدي به دليل پشتيبانيهاي مادي و معنوي از تحقيقات عمليات رواني باز ميگردد. هر زمان چند پروژه با موفقيت به پاسخهاي قانعكنندهاي دست مييابد، فضاي مطلوبي براي تحقيق خلق ميشود. البته تلاشهاي روزافزون تحقيقي به طور مستمر به مطرح شدن سؤالات اساسي منجر ميشود و در اين مرحله شناخت و رفع ابهام به سرعت پديد ميآيد. يك كاربر و محقق غيرمنعطف در مورد تعيين روشهاي رياضي تعاملي صبوري و شكيبايي ندارد و همه اين موارد در حالي است كه نياز به چنين ابزارهايي پيش از پيدا كردن راهحل براي مشكلات پيچيده ضروريست. پاسخها در سطوح ساده كافي نيستند. جوابها در سطوح پيچيده ملازم تدوين و ساخت رويكردهاي ضروري و مجموعهاي از فرضيات مناسب هستند.
به لحاظ عرفي، تبليغات با فرمول سروكار دارد: "چهكسي چهچيزي" را به "چهكسي" ميگويد و "تأثير" اين گفته "چه ميزان" است. بنابراين، پايهاي نه تنها براي نيروي انساني در حوزه عملياتي ارائه ميدهد- نويسندگاني كه "چيستي" اعلاميهها را مينويسند، محققاني كه "ميزان تأثير نوشته" را تعيين ميكنند، و غيره- ؛ بلكه عناصر فرضيۀ ارتباط را در طرح تصريح ميكنند. البته لازم نيست گفته شود كه همه انواع نظريهها يا فرضيههاي منسجم ارتباطي نيز دردسترس نيست. آنچه بايد خاطر نشان شود اينست كه بيشتر كار تحقيق بر يك يا چند عنصر زير متمركز خواهدشد:
1. مخاطب(عنصر "چهكسي")، بهعبارتديگر تحليل توصيفي از مخاطبان هدف.
2. محتواي پيام(عنصر "چهچيزي")، بهعبارتديگر تحليل محتوا و سياست تنظيمي.
3. واكنش و ارزيابي(عنصر "ميزان تأثير")، بهعبارتديگر تحقيق درباره ميزان تأثير پيام.
عنصر چهارم-منبع اطلاعات يا برقراركننده ارتباط- در انجام تحقيق عمليات رواني بهرغم اهميت فوقالعاده مورد توجه كمي قرار گرفتهاست. نتيجه تحقيق مقدماتي بر روي اين عنصر بايد براي اهداف عمليات رواني قابلفهم شود مانند كاري كه كارل هاولند در دانشگاه ييل انجام داد (هاولند، 1953). در نهايت، هرگونه فرضيه يا نظريه كامل ارتباطي بايد با دو عنصر(تعاملكننده و مخاطب) در يك روند تعاملي سروكار داشته باشد. مقالهاي كه پيش روي شماست، از يك سرفصل سهگانه كه در بالا ذكر شد پيروي ميكند، زيرا در پي ارائه راهنماي عملياتي است كه بهعنوان نقطه شروع يك برنامه تحقيق عمليات رواني در نظر گرفته شود. اين نكات از تجارب تحقيق در سطح عملياتي بهدست آمده است. اين بررسي شامل گزيدههايي از بحثها و تحقيقات است. در تلاش براي متوازن كردن تأكيدات اوليه بايد بر بُعد اجتماعي و ضروري تعامل ميان گروههاي مخاطب تأكيد شود. هيچ ادعايي نيست كه تمام مشكلات اساسي مدنظر قرار گرفته باشد، اما پيشنهادات ارائه شده در حوزۀ نيازهاي عملي در ميدان و حركت به سوي يك برنامه تحقيقي جامع و واقعگرايانه است.
البته بايد اعتراف كرد كه در ارائه مثالها و نمونهها محدوديت زيادي وجود دارد. به دلايل امنيتي و ساير محدوديتها در اين مقاله از بحث يا اشاره به برنامههاي تحقيقي جاري اجتناب ميشود. به نظرميرسد حوزۀ تحقيق در عمليات رواني به سازمانهاي اجرايي و نظريهپردازي كافي نياز دارد. بحث حال حاضر به عمليات رواني در امور نظامي و به کارگيري تبليغات و اقدامات ارتباطي عليه دشمن مربوط ميشود. در اين مطالعه، عمليات رواني يك بعد محدود از حوزه وسيعتر ارتباط سياسي در نظر گرفته شده است.
مخاطبان هدف
در مورد مسئله تعريف مخاطب دو نكته از اهميت خاص برخوردار است:
1- تفاوتهاي داخلي را در مخاطبان هدف براي اهداف تبليغاتي نميتوان ناديده گرفت.
بيترديد اين مسئله درست برعكس رسالهاي است كه آر.بي.لاكهارت نوشته است. او مدير اجرايي نشريه جنگ سياسي انگليس است كه مطالب زيادي درباره تبليغات متحدان در جريان جنگ دوم جهاني در اروپا به رشته تحرير در آوردهاست. تا جايي كه به تبليغات راهبردي مربوط ميشود، گفته او چنين است: «تبليغات موضوعي است كه بايد با عموم مردم در ميان گذاشته شود» (1998). الزام اين گفته آن است كه تلاش در مقياس وسيع را نميتوان تنها براي يك گروه خاص مخاطب نشانه گرفت. "لرنر" بهعنوان صاحبنظر امور عمليات رواني نيز در تأييد اين مطلب چنين ابراز عقيده ميكند:
... تبليغات راهبردي به دلايل بلندمدت و پيامدهاي جنگ مربوط ميشود. باتوجهبه چنين رويكردي، بايد به علايق گروههاي وسيع مردم دسترسي يافت و تفاوت و اختلاف سياسي ميان آلمانيها را بايد با نبرد هوايي تشديد کرد (لرنر، 1949).
البته اين نگرش نيز بدون منتقد نيست. هانس اسپير شايد شديدترين انتقادات را به اين مسئله ابراز داشت. او در مقالۀ خود به نام توجه دوباره به عمليات رواني دو استدلال را مطرح ميسازد. ازيكسو، تفكرات انفرادي را عموماً در حوزه دولتي مؤثر ميداند و ازسويديگر، با سفسطه فرض ميكند كه افراد به همان ميزان تأثيري قدرتمند دارند كه ميتوانند تحمل کنند:
از آنجاييكه در جوامع مدرن، توده مردم نميتوانند بر سياستهاي مستبدانه رژيمها تأثيرگذاري كنند، بنابراين عموم مردم را نميتوان جزو مخاطبان هدف براي امور تبليغاتي خارج از كشور محسوب کرد. هرگونه مفهوم و نظر مخالفي را شايد بتوان فلسفه دمکراتيكي ناميد (لرنر و لاسول، 1951، ص 259).
به اين ترتيب، نگرش و ديدگاه مفروض اينست كه، براي تحت تأثير قراردادن مخاطب عام و تودۀ مردم به ارتباط زيادي نياز است، اما هرگونه تحقيقي بايد انجام گيرد تا زيرگروههاي اصلي و شخصيتهاي مهم مردمي شناسايي شوند. در اين خصوص بايد مجموعهاي از تحقيقات انجام گيرد. در وهله اول، با مطالعه نوع رأيگيري و رأيدادن مردم در امريكا مشخص شد كه افراد با قرارگرفتن تحت فشارهاي مختلف و در هنجارهاي گوناگون نسبتبه وفاداريهاي سياسي دچار انشعاب ميشوند و ديدگاههاي سياسيشان تغيير ميكند. ممكن است الزامات ديگري نيز ناشي از عمليات رواني در تحقيقات بيشتر مشخص شود (لازارسفلد، 1954).
دوم، بخشهاي تحت تأثير قرار گرفتۀ جمعيت دشمن به يقين هدفي خوب براي حمله به شمار ميروند. اين امر شامل شورشهاي آشكار اشخاص كمظرفيتي است كه ميترسند نارضايتي خود را اعلام كنند. بايد تحت شرايطي خاص تحقيقاتي انجام گيرد تا چگونگي تغيير عقيده اين افراد مشخص شود تا آنها همراه شوند.
سوم، گاهياوقات هدف بلندمدت عمليات رواني پيروزي بر بخشهايي از توده مردم نيست، بلكه تغيير ارزشهاي يك جامعۀ خاص است. در اينجا نيز کارگزار تبليغات بايد در هر زمان با يك بخش از جمعيت كار كند. هر بخش يا زيرگروه ممكن است نقشي متفاوت در شكلگيري عقيده عمومي يا روشهاي شناسايي چنين تعاملاتي ايفا کند. از تحقيقات چه چيزي ميتوان آموخت كه براي عناصر مردمي مهم است و ميتواند چنين تغييري را به وجود آورد؟
اگر عمليات رواني با پيروي از چنين ديدگاهي بخواهد تفاوتهاي داخلي گروههاي مخاطب را مدنظر قرار دهد بايد به تغيير در تفكر الگوي مفهومي بپردازد كه بيشتر تحقيقات پيشين آنگونه انجام گرفتهاند. بهطوركلي در مطالعات و تحقيقات قبلي به مردم بهعنوان اجزاي گسسته و مجزاي جامعه نگريسته ميشد ... اما اين مفهوم بسيار سادهانگارانه است، زيرا مخاطبان بهعنوان يك شخصيت مجزا و منزوي كنش و واكنش نشان نميدهند، بلكه بهعنوان عضوي از يك گروه بزرگتر رفتار ميكنند (ريلي و فلاورمن، 1951). اين مسئله احتمالاً مستلزم تغيير در الگوسازي و ديگر روشهاي تحقيقي است. افزون بر اين، اگر قرار است به چنين زيرگروههايي توجه بيشتري مبذول گردد بايد در روشهاي رسانههاي عمومي تغييراتي گسترده به وقوع بپيوندد (ريلي و اسکارمن، 1951).
2- محتملترين روش تشخيص مخاطبان خاص در يك گروه بزرگتر مخاطب به ملاكهاي عيني مربوط ميشود.
در خلال جنگ دوم جهاني، برخي مشكلات خاص پيش از متلاشي شدن آلمان براي عمليات رواني پديد آمد كه بر محور احتمالات ناشياز گروههاي متمايز و شناخته شده در توده مردم متمركز بود. براي مثال، اينگونه فكر ميشد كه ساكنان اردوگاهها يا اعضاي احزاب كارگري از گروههاي مخاطب براي عمليات رواني هستند. همانگونه كه مقايسه شد، براي شناسايي بسياري از گروههاي كمتر مشخص اما مهم ممكن است به اطلاعات پيچيده و مفصل عمليات رواني نياز باشد. تحقيقات براي تعيين ملاك عيني ضروريست كه البته اين ملاكها با متغيرهاي مهم ساختارهاي اجتماعي درهم تنيده شدهاند.
محتواي پيام
البته دانستن اين مطلب بسيار مقدماتي است كه محتواي پيام را در هر نوع نظريۀ ارتباطي نميتوان از مخاطب يا واكنش او جدا دانست. اما پيشنهادهاي زير براي تشخيصهاي معمولي عمدتاً به مشكلات عملياتي عمليات رواني اشاره دارند.
3-بهرغم واقعيت خود پيام ميتوان تفاسيري مختلف از عمليات رواني مطرح کرد.
يكي از بحثهاي تند دربارۀ عمليات رواني در جنگ دوم جهاني حول محور راهبرد به اصطلاح "واقعگرايانه" مطرح شد (بارت، 1953). يكي از صاحبنظران عمليات رواني در جنگ دوم جهاني به نام كراسمن اين راهبرد را تا جايي كه به فرستنده پيام عمليات رواني مربوط ميشود بسيار سخت ولي مؤثر دانست. در سرزمينهاي تحت اشغال آلمان دو نوع مخاطب حضور داشت كه از احساساتي متضاد برخوردار بودند: دوستان نيروهاي متحد كه اميدوار بودند خبرهاي خوشي به آنها برسد؛ و دشمنان آنها كه آماده بودند خبرهاي بدي بشنوند. اين خبرها خواه از طريق راديو و خواه با اعلاميههاي پرتابي از هواپيماها بايد بهنحوي گزينش ميشدند كه براي هر دو گروه مخاطب واقعي به نظر برسند (لرنر، 1951).
تأثير اين نكته كه به سادهترين شكل بيان ميشود آن است كه حتي اگر تصميم گرفته شود يك حقيقت يا واقعيت بيان گردد بايد متوجه بود كه چگونه و به چه ميزان دستاويز ديگران قرار ميگيرد. اين نگرش با عقيده دبليو. آي. توماس تقريباً مشابه است كه بهطوركلي براي علوم اجتماعي ابراز كردهاست. توماس معتقد است كه رابطه ميان يك موقعيت واقعي و يك رفتار تنها يك رابطۀ ساده علتومعلولي نيست، بلكه با تعريف موقعيت توسط سوژه تعيين ميشود:
... تأثير يك پديده اجتماعي افزون بر محتواي عملي و تجربي آن به ديدگاه ذهني فردي يا گروهي نسبتبه آن پديده بستگي دارد و بايد نه تنها باتوجه به محتواي عيني دليل آن، بلكه براساس معناي آن در يك زمان خاص محاسبه شود (ولکارت، 1951، صص55-54).
اين مطلب شبيه به اين گفته است كه ما دو نوع واقعيت داريم: واقعيت عيني و واقعيت ذهني كه فرد چيزي را بر مبناي آن ميبيند. بيترديد، اگر واقعيت دوم را مبناي تفسير، انتخاب يا تحريف واقعيت اول قراردهيم، اين دو واقعيت به طور معمول با هم همزمان و منطبق نميشوند. بر همين اساس تحقيق بر روي عمليات رواني بايد مورد توجه قرار گيرد. به يقين آنچه واقعيت ذهني را ميسازد، از يك بخش جمعيتي دشمن تا بخش ديگر متفاوت است. اين همان چيزي است كه در فكر اسپير ميگذشته، وي مدعي است هدف عمليات رواني فقط كاهش اراده جنگي دشمن نيست، چون اراده براي كارهاي ديگري نيز وجوددارد. خلاصه آنكه، بايد باور كنيم پيامهاي راهبردي بهرغم عموميتشان و باتوجهبه رابطه و سيستم رجوعشان داراي معاني كاملاً متفاوتي براي مخاطبان هستند. براي مشخصتر كردن تحقيقات خاص بر مبناي اين فرضيه، مطالعات و تحقيقات را ميتوان در شرايط مختلف انجام داد تا ملاحظات زير بهدست آيد:
- هر مخاطبي باتوجهبه رفتار رسانهاي بهعنوان يك فرد كنش و واكنش نشان نميدهد، بلكه بهعنوان يك عضو از گروهي كه به آن تعلق دارد و با آن رابطه برقرار ميكند عمل مينمايد.
- ارزشهاي پيامهاي رسانهاي براساس ارزشهاي گروههاي مرجع پذيرفته، انكار يا تحريف ميشود (ريلي، 1951).
ديناميكهاي رابطه ميان اعضاي گروه و تصور آنها از پيام بر بستر سختي يا راحتي ارتباط با هنجارها استوار ميشود يا اينكه ارزشها را ميتوان با هنجارها يا ارزشهاي گروه مخاطب هماهنگ نمود.
4- هر چه محتواي پيام برجستهتر باشد، احتمال تأثير آن بيشتر است.
اين راهنماي عملي به اين دليل در اينجا گنجانده شده است كه بيشتر اقدامات واقعي عمليات رواني در جنگهاي گذشته مورد توجه قرار نگرفتند. تصور عمومي (دست کم در مورد آلمان) آن بود كه تبليغات راهبردي كه به دكترين نازيسم حمله ميكرد ميتوانست سرانجام آلمان را شكست دهد. ولي شيلز و جانوويتس معتقدند تبليغاتي كه به ايدئولوژي نازيسم حمله ميكرد تأثير كمي داشت. آنها نتيجهگيري ميكنند كه: ... تلاش براي تغيير رفتار با نمادهاي مرجع براي حوادث يا ارزشهاي بيروني ميتوانست با واكنشهاي متفاوت سربازان آلماني مواجه شود (شيلز و جانوويتس، 1948).
البته به تحقيقات بيشتري نياز است. كارهاي تجربي بيشتري باقي است كه بايد با روشهايي مناسب و پيشرفتهتر انجام گيرد تا فرضيهها آزمايش شوند. براي نمونه، ما بايد درباره رابطۀ ميان گيرنده و محتواي پيام پي ببريم تا اين مسئله به موضوع ديگري ختم ميشود كه از مسئله تصور دريافتكنندۀ پيام بزرگتر است.
5-پيامهاي عمليات رواني بايد در چارچوب رجوع به گيرندگان پيام صورتبندي شود.
اگر ارتباط معنادار نباشد، مسئله بالا بيهوده است ولي در اينجا ذكر شده است چون اصرار بر اين مسئله فينفسه در اقدامات عمليات رواني ناديده گرفته ميشود. شايد كلمات به دقت به زبان مادري گيرندۀ پيام ترجمه و تفسير شود، اما اهميت ارزشها و نمادهاي اين زبان مادري اغلب فراموش ميشود. در واقع، در كاركنان عمليات رواني همواره يك وسوسۀ قوي وجود دارد كه آنها را به بازي با گيرندۀ پيام يا استهزاء او واميدارد. تالکوت پارسونز (1949) در مقالۀ "تبليغات و کنترل اجتماعي" نشان ميدهد كه ماهيت ضروري تمام امور تبليغاتي مستلزم مجموعهاي از ارزشهاي مربوطه است. وي با پيروي از دبليو.آي. توماس عنوان ميدارد كه انتخاب به حوزهاي مربوط است كه به لحاظ عملكردي به جهتگيريها و ارزشهاي فرد ارتباط دارند. بنابراين، در طرح تحقيق همواره بايد ادعاي پل لاينبرگر به خاطر آورده شود كه تبليغات بايد چيزي را به دشمن بگويد كه او به آن بياعتنا بوده است (پارسونز، 1954).
با وجود اين، در مواقع تنشهاي زياد، بسيار سخت است تا ارزشهاي گيرندۀ پيام را كشف كنيم. حتي اگر گيرندگان پيام به طور کامل دردسترس باشند و بتوان آنها را مطالعه كرد، شايد از ارزشهاي خود آگاهي نداشتهباشند و نتوانند آن را گزارش كنند. در مطالعات نوبهاي نشريات و مجلههاي پر مخاطب كه در جنگ جهاني و اخير چاپ ميشد، موردي بروز كرد. خوانندگان موضوعات عمومي بارها به مصاحبهكنندگان ميگفتند: «ما از جنگ خسته شدهايم. بنابراين، چيزي كه ما را ياد جنگ بيندازد نميخوانيم يا به آن گوش نميدهيم» مشاهده رفتارهاي خوانندگان (چه به آنها گفته شده بود مطلبي را مطالعه كنند يا گفته شده بود آن را مطالعه نكنند) قاطعانه نشان ميداد هر موضوعي كه به صراحت دربارهاش صحبت شود يا نماد جنگي باشد پذيرفته نميشد. تعيين و مشخصكردن ارزشهاي جمعيتي دشمن در زمان جنگ، بسيار دشوار و پيچيده است، بهويژه آن دسته از ارزشهايي كه مردم را كمتر تحت تأثير قرار ميدهد. كساني كه تحت فشاراند يا در ترديد به سر ميبرد و ميان وفاداري به ارزشهاي ميهنپرستي يا دور انداختن آن مردّد ميباشند و ميخواهند ارزشهاي جديدي براي خود اختيار كنند از اهميت زيادي برخوردارند. اين دسته از مردم هدفهاي مهمياند و بايد ماهيت ترديدهاي آنها و احتمالات عمليات رواني را براي آنها شناسايي كرد. هنگامي كه اين دسته از مردم به سوي ارزشهاي جديد فراخوانده ميشوند، پيروي آنها از ارزشهاي قديمي به دليل احساس جذب به ارزشهاي جديد اضطراري يا اجباري ميشود. در ميان اين مردم بايد منتظر بروز احساسات مذهبي قوي باشيم كه مانعي براي ارزشهاي جديد يا ارزشهاي بيگانهاند. البته، تحت همين شرايط مذهبي، بايد حالت سركوبشدۀ احساسات آنها را پيداكرد، اين احساسات بيانگر تمايل به حمايت از ارزشهاي جديد است.
اكنون بايد آمادگي افراد تحت فشار را براي قبول ارتباط مورد سنجش قرار دهيم، زيرا نشاندهنده تمايلات سركوبشده و ابراز شده است. اعتقاد بر آن است كه چنين افرادي اعلام آشكار احساسات سركوبشده را رد ميكنند؛ اما اين افراد اگر ارزشهاي سركوبشده در حالت عملكردي بيان شوند ممكن است متوجه شوند و در يك سطح فانتزي آن را دريافت كنند. در اين حالت گيرنده ديگر نيازي ندارد تا تصميمگيري كند كه چنين ارزشي را قبول دارد يا خير يا اينكه به آن معتقد است يا خير. به نظر ميرسد تحقيقات در امتداد چنين خطوطي ميتواند پيامدهاي مفيد عملياتي براي عمليات رواني در بر داشتهباشد.
تأثير پيام
درحاليكه ارتباطات به لحاظ عملي اغلب به انتقال اطلاعات از يك فرد به فردي ديگر گفته ميشود، توطئه و ابهام جزو ديگر ابعاد و تأثيرات آن ميباشد. تأثيرگذاري بر اقدامات انسان از اهداف اصلي هر پيام در ارتباطات است (شانون و ويور، 1950). بيترديد هر طرحي در عمليات رواني در بلندمدت براي تأثيرگذاري بر رفتارها در نظر گرفته ميشود، اما دقيقتر آن است كه ارزيابي تأثيريست كه بر جاي گذاشته شده است. بنابراين و به همين دليل، ارائه چند پيشنهاد در اين شرايط مفيد است كه ممكن است براي مشخصشدن اين مشكل باارزش باشد.
6-ميزان تأثير پيام عمليات رواني با ميزان تغيير در ارزشهاي گيرندۀ پيام سنجيده ميشود.
اين مسئله به اين معناست كه نقص در مشاهدۀ رفتار ناشي از ارتباطات وجود دارد و مشكل تأثير و كارآيي بايد در محور تأكيدات بررسي ارزشها و تغييرات افراد قرارگيرد. همانگونه كه لاسول ابراز ميدارد: «سنجش ارزشها بهترين روش براي بررسي واكنشهاست (آيا اين واكنشها به تصحيح يا تغيير ارزشها منجر شدهاند يا خير؟).»
به ظاهر آنچه در اينجا ضروري بهنظر ميرسد تدوين رويكرد يا روشي براي اندازهگيري تغييرات در ارزشهاست كه گسست و انسجام ارزشها را در گروهها و زيرگروهها نشان ميدهد و براي تعيين اينكه چه ارزشهايي بايد براي محتواي پيام انتخاب شوند مهماند. رويكرد و روش كلي در اين مشكلات كار با گروههاي به نسبت كوچك و نزديكي با آنها براي كسب پيامي است كه به توليد نتايج دروني ولي هميشگي منجر ميشود به اين اميد كه چنين اقدامي بتواند براي حل مشكلات عمليات رواني مورد استفاده قرار گيرد.
7-هرچه پيام عمليات رواني به نيازهاي گروههاي مخاطب نزديكتر باشد، تأثير پيام بيشتر است.
اين نكته تقويت ابعاد نظريههاي يادگيري را همزمان با كاربرد آن در ارتباطات مورد تأكيد قرار ميدهد (هاولند، 1953). اين موضوع از سوي ديگر، داراي اهميتي دو چندان براي عمليات رواني است، چون بر اين فرض ميشود كه اطلاعات دست اول است و چند قاعده كاري بايد از اين فرضيه بهدست آيد. يكي از صاحبنظران به نام لرنر در مشخص كردن شرايط لازم براي تبليغات مؤثر و كارآ چهار نكته را متذكر شدهاست: 1-جلب توجه مخاطب؛ 2-جلب اعتماد مخاطب؛ 3-فعاليت در چارچوب تمايلات و آمادگيهاي مخاطب؛ و عدم انتظار از مخاطب براي انجام كاري غيرعملي. وي ادامه ميدهد: «آنچه ميخواهم متذكر شوم اين است كه ... تمايلات و آمادگيهاي مخاطب به مشخص كردن چارچوب و محدودهاي كمك ميكند كه مخاطب را ميتوان با كارآيي متقاعد كرد ارزشها و رفتارهاي خود را تغيير دهد..» (لرنر، 1956، ص 347). اين مطلب خيلي به نوع تحقيقي كه به ظاهر سازنده است نزديك ميباشد. بايد به عملكرد پيامهاي ارسالي به گيرندگان توجه زيادي مبذول شود. مهمترين مجموعۀ نيازمنديهاي حاصل از ارتباط با گروه گيرندگان را شايد بتوان در يكي از اين دو دسته تقسيم كرد: 1-نياز به تقويت هويت گروهي، و 2-نياز به جلوگيري از سرخوردگي گروهي.
نتيجهگيري :
در اين مقاله نشان داده شد كه تدوين ناهماهنگ تحقيقات درباره عمليات رواني تا حدي ناشياز تمايل به انجام تحقيقات سطح پايين يا به دليل مشكلات زياد و پيچيده در شناخت انگيزهها و تمايلات انساني است. يكي از ملاحظات مهم كه از دانش و روانشناسي اجتماعي موجود به دست آمده است و در جنگ دوم جهاني مورد استفاده قرار گرفته است به ما نشان داد كه عمليبودن يك برنامۀ واقعگرايانه در جايي وسط طيف تحقيقاتي قرار ميگيرد. بهويژه آنكه به نظر ميرسد انسانها هم عامل انتقال پيام و هم گيرنده آن هستند و در نقش عضوي از يك گروه به تبادل اطلاعات ميپردازند. افزون بر اين، حضور افراد و تركيب آنها در گروههاي مختلف و بزرگتر به پيچيدگي بيشتر سيستم اجتماعي ميانجامد و گروه را معنادارتر ميكند. سرانجام، نشان داده شد كه اگر ميخواهيم پديده تعامل را بشناسيم و از اين شناخت در عمليات رواني استفاده كنيم، بايد الگوهاي تعاملي را جايگزين مفاهيم متعارف تحريك-واكنش كنيم. اگر قرار است تحقيقات روانشناسي اجتماعي به حل مسائل عمليات رواني كمك كنند يا تأثير ارتباطات را تقويت نمايند، هرچه زودتر فرمولهاي نظريهاي را تدوين كنيم و روشهايي را اجرا نماييم كه بتوانند با ابهامات سروكار داشتهباشند.
منابع
- Bernard R., Paul F. Lazardsfeld, and William H. McPhee, Voting, Chicago: University of Chicago Press, 1954.
- Bruce L. Smith and Chitra M. Smith,"International Communication and Political Opinion" Princeton University Press, 1956.
- Bruce Lannes Smith, Harold Lasswell, and Ralph Casey, Propaganda, Communication, and Public Opinion.
- Carl I. Hovland, Irving L. Janis, and Harold H. Kelley, Communication and Persuasion, New Haven: Yale University Press, 1953.
- Daniel Lerner and Harold Lasswell, eds., The Policy Sciences, Stanford: Stan-ford University Press, 1951.
- Daniel Lerner, "Propaganda, in War and Crisis" NewYork: George W. Stewart, 1951.
- Edward W. Barrett, "Truth is Our Weapon," New York: Funk and Wag-nalls Company, 1953.
- Edward Shils and Morris Janowitz, "Cohesion and Disintegration in the Wehrmacht jn. World War II," Public Opinion Quarterly, Vol. XII (1948) No. 2.
- E. H. Volkart, "Social Behavior and Personality, Contribution of W. 1. Thomas, New York: Social Science Research Council, 1951.
- For an account of the Communists utilization of this type of information in Korea, see John W. Riley, Jr., and Wilbur Schramm, The Reds Ta\e a City, New
- George L. Stewart, "Psychological Foundations of the Wehrmacht" and summarized in Daniel Lerner, Sy\ewar, New York: 1949.
- Lyle Shannon and Weaver, "The Mathematical Theory of Communications", Urbana: University of Illinois Press, 1950.
- Leonard S. Cottrell, Jr., "Social Re¬search and Psychological Warfare," Washington September, 1955.
- Matilda White Riley and lohn W. Riley, Ir., "A Sociological Approach to
Com munications Research" Public Opinion Quarterly, Vol. XV, No. 4, (1951).
- Matilda White Riley and Samuel Flowerman, "Group Relations as a Variable in Commu nications Research," American Sociological Review, April, 1951.
- Matilda White Riley and Hans Zeisel, "Reading Indices," Journal of Marketing, October, 1941.
- P. M. A. Linebarger, Psychological Warfare, Second Edition, Washington, D. C: Combat Forces Press, 1954.
-R. B. Lockart," the Reckoning, Putnam and Compan" London, 1948.
- Smith "International Communication and Political Opinion" Princeton University Press, 1956.
- Talcott Parsons, "Propaganda and Social Control" in Essays in Sociological Theory, The Free Press, 1949.
-Wilbur Schramm, et al., Four Wording Papers on Propaganda Theory, Urbana: University of Illinois, 1955.
- W. I. Thomas," Psychological Warfare" Second Edition, Combat Forces Press, Washington, 1954, for a full discussion of this point.
منبع: پایگاه جامع و تخصصی جنگ نرم
دکتر حجتاله مرادي
امضای admin سکوت و دیگر هیچ...
|